Ch.18

768 221 58
                                    

دست های زمخت مرد 40 ساله روی برگه های چفت شده به شاسی چوبی، در هم گره خوردن. نگاهِ پشت عینک مستطیلیش روی دقیقه شمارِ دستگاه ضبط کوچکش کشیده شد. حدود یک ساعت گذشته بود و مرد جوان روبه روش، هنوز هم ساکت بود. مثل تمام جلسات قبلیشون در یک ماه گذشته.

مرد نفس عمیق و بی صدایی کشید و با خم کردن سرش، از بالای شیشه های عینکش به صورتی که زخم عمیقی رو بر روی خودش حمل میکرد خیره شد. زخمی که تنها قسمت کوچکی ازش قابل دیدن بود.

- ده جلسه شده. نمیخوای صحبت بکنی؟!

و تنها واکنشی که دریافت کرد یک پلک زدن آرام بود.

مرد بزرگتر با نفس دیگه ای که کشید، عینکش رو در اورد و روی میز چوبیش رها کرد. بلند شد و در نزدیکی و روبه روی مرد ساکت نشست.

- نمیخوای بگی اونجا چه اتفاقی افتاد؟

صدای آرام و گرمِ مرد در محیط اطرافشون پیچید. و اینبار، به جز پلک زدن های متداول، مشت شدن دستِ مرد ساکت زیر نگاه تیز روانشناس رصد شد.

- با سکوتت فقط خودت رو آزار میدی و پسری که پشت این در منتظرته

به ترقیب کردنش برای حرف زدن ادامه داد. و اینبار لرزیدن دست های مشت شده اش رو دید. لبهای باریکش از هم فاصله گرفتن تا بازهم چیزی بگه. اما قبل از اینکه صدایی از حنجره اش تولید و به گوش برسه، صدایی غریبه و خش دار، در گوش هاش پیچید.

+ همش یه انتقام بود.

چشم های شگفت زده ی مرد بزرگتر به خاطر حرف زدن بیمارش، روی چهره ی زخمی مردی که بعد از ده جلسه، شروع به صحبت کرده بود، چرخید.

- انتقام ؟!

کوتاه پرسید.

انگشت های لرزان باز شدن و دوباره برای مشت شدن، به هم نزدیک شدن.

+ برای یک زخم..

و سرش رو چرخوند و اجازه داد مرد دیگه، زاویه ی کاملی از زخم روی صورتش داشته باشه. زخمی که همیشه زیر موهاش و در سایه ها پنهان بود، حالا به وضوح به چشم میخورد. و نگاه شگفت زده ی مرد بزرگتر به رنگِ تیره ی ترس و وحشت از وخامت اون زخم، آغشته شد.

***

زمان وقوع حمله

آرامش. چیزی که تمام انسان ها در طول زندگیشون به دنبالش میگردن، و وقتی به دستش میارن، خیلی راحت و گاهی بدون اینکه متوجه بشن، از دستش میدن. و بعد از اون، تمام آرامش هاشون تبدیل میشه به یه آرامش قبل از طوفان.

چیزی که حالا سهون داشت احساسش میکرد. آرامشی که بعد از سه سال ترمیم کردن زخم های بزرگ و عمیقش به دست اورده بود، به راحتی برخورد پلک هاش به هم، داشت از دست میرفت.

[COMPLETED] •⊱ Captain Oh ⊰• (HunHo)Where stories live. Discover now