°•part 3•°

1.7K 373 28
                                    

Jungkook pov.
الان باید به سالن اجتماعات میرفتیم پس رفتم که بچه هارو جمع کنم.
_میدونی که تهیونگ هم میاد؟
با شنیدن اسم اون احمق پوزخندی زدم.
+میدونم یونگی ، فقط منتظرم که چه واکنشی نشون میده.
وارد سالن شدیم ،اونا قبل از ما اومده بودن. اما.......اون چیه پوشیده؟ کلاه؟مسخره. ناخودآگاه خندم گرفت که توجه بقیه هم به اون جلب شد و شروع به خنده کردن، حداقل یه کپ میزاشت نه اون کلاه مسخررو.
جوری نگاهم کرد انگار اژدهایی چیزی دیده اما در یک لحظه اون نگاه تبدیل به یه گرگ وحشی شد، حوصله دردسر نداشتم پس به تیم اشاره کردم تا روی صندلی ها بشینن.
ده دقیقه بعد مدیر و معلم تربیت بدنی وارد سالن شدن که به احترام تعظیم کردیم.
_همتون میدونید که هفته بعد به اردوی دوهفته ایه مهم میرید.
مدیر شروع کرد و بعدش آقای سونگی ادامه داد.
_به دلیل شروع زودتر مسابقات فوتبال مجبورید که باهم به این اردو برید، متاسفانه ما فقط ۱۳ اتاق به تعداد بازیکن های والیبال رزرو کرده بودیم پس هر دو نفر از یه اتاق استفاده میکنن.
صدای اعتراض بازیکن ها بلند شد اما مدیر و آقای سونگی توجهی نکردن.
_در ضمن بخاطر ایجاد دوستی بینتون، هر بازیکن باید بازیکن تیم دیگه هم اتاقی بشه.
آقای سونگی با پوزخند به من و تهیونگ خیره شد، درسته ما دعوای معروفی تو مدرسه داشتیم. اما منظور اون این نبود که من باید با یه احمقِ از خود راضی هم اتاقی بشم؟؟
تو افکارم غرق بودم که آقای سونگی برگه ای به کاپیتان هر تیم داد.
_اینا هم اتاقی هاتون هستن، میتونین از الان برنامه ریزی کنید.
مدیر و آقای سونگی به سرعت از سالن خارج شدن چون میدونستن هیچ کس قرار نیست موافقت کنه.
همه به سمتم حمله ور شدن اما با حرکت دستم ایستادن تا اسم هم اتاقیشونرو بگم، فقط امیدوارم که با اون تن لش نیوفتم.
+یونگی هم اتاقیت پارک جیمینه....جیوون هم اتاقیت کیم نامجونه.....هوسوک هم اتاقیت کیم سوک جینه....
به آخر صفحه رسیدم ،نه اسم اون بود نه من ، ولی.......صبر کن! جلوی اسم من نوشته کیم تهیونگ!! همینو کم داشتم قبل اینکه بخوام اعتراضی کنم صدای داد اون بلند شد.
_من با چندشی مثل تو هم اتاقی نمیشم.
به من میگفت چندش؟نکنه دلش کتک میخواست؟
+حرف دهنتو بفهم و باهاش کنار بیا.
جلو اومد ، تقریبا هم قد بودیم ولی اون لاغرتر بود.
_درست شنیدی تو یه چندشِ عوضیه نفهمی.
تو صورتم داد میزد، دیگه واقعا خونم به جوش اومد.
خواستم حرکتی بزنم اما بخاطر لیز بودن زمین، سر خوردم و از آستین لباسش گرفتم تا نیوفتم ولی.....اون روی من افتاد.
_دا..داری...چه غلطی میکنی؟
صورتش درست جلوم بود ، انکارش نمیکنم اون جذابه ولی...
+از روم بلند شو خوک گنده
با فشار از روم بلند شد که حس کردم استخوان های کمرم شکست، قبل از اینکه چیزی بگم جیم شد، ترسوی عوضی.
بلند شدم ،یونگی با لبخند احمقانه ای بهم خیره شده بود.
+چه مرگته هیونگ؟
بدون هیچ جوابی برگشت و از در سالن خارج شد.
***
_تا الان کدوم گوری بودی؟
+تمرین.
_کی میخوای دست از سر اون ورزش مضخرف برداری؟اون تورو به هیچ جایی نمیرسونه.
بی توجه به داد و بیداد های پدرم به آشپزخونه رفتم، خیلی گشنم بود.
+جونگمین کجاست؟
عصبی نگاهم کرد که از حرفم پشیمون شدم.
_یعنی واقعا نمیدونی؟
معلومه که میدونستم اون لعنتی کجا بود. کلاب ،بار یا هر جای کوفتیه دیگه ای.
_برو به اون داداشت بگو اگه یبار دیگه پولامو کش بره پرتش میکنم بیرون.
***
کم کم داشت خوابم میبرد اما با صدای افتادن چیزی سریع بلند شدم.آروم بیرون رفتم و با جونگمینی مواجه شدم که رو ی زمین افتاده.
+جونگمین....چی شده؟
کنارش زانو زدم ،بوی وحشتناک الکل میداد و این یعنی مست بود.
_کوکیِ من......چقدر دلم برات تنگ شده بود.
کلماتشو کش میداد ، خب این عادی ترین اتفاق توی خونس که جونگمین مست بیاد. بدن سنگینشو کول کردم و به سمت اتاقش رفتم.
خیلی آروم رو تخت گذاشتمش. لعنت، خیلی سنگین بود.
_کوکی
صدای ضعیفشو شنیدم
+چیه؟
_پولامو زدن.
چی؟؟داشت شوخی میکرد؟حتما بخاطر مست بودنشه
_من بهم پول قرض بده قول میدم برگردونم.
وسط حرفاش فقط سکسکه میکرد، پولی نداشتم بهش بدم .اون واقعا بی عرضس.
+پسندازمو خرج کردم.
وقتی نگاهش کردم دیدم که عمیق خوابیده .آروم از اتاق خارج شدم و رفتم تا خودمم کپه مرگم بزارم.
.
.
.
این نسبت طولانی تر بود😁
حدستون راجب دعوای ته و کوک چیه؟🤔
ووت و نظر فراموش نشه❤
به افتخار کامبک سه پارت آپ شد😉
حالا بای تا پنجشنبه بعدی🧷

[Compulsory roommate]Where stories live. Discover now