°•part 17•°

1.8K 277 136
                                    

Jungkook pov.
+هیونگ
_اگه یبار دیگه منو هیونگ صدا کنی با همین دستام خفت میکنم.
نگاه عاقل اندر سفیه ای بهش انداختم و به گوشی توی دستش خیره شدم.
+یونگی فک کنم لجباز و بچه بودن تهیونگ به تو هم سرایت کرده.....
جوابی نداد و منم به نوعی ضایع شدم اما کم نیاوردم.
+یونگی میگم.....
_یه لحظه ببند.
نمیدونم چرا یونگی به حرفای من واکنش بدی نشون داد ،اصلا به اون چه ربطی داره؟این زندگی منه خودم میدونم باهاش چیکار کنم.
به ستاره های درخشانی که هیچوقت امکان دیدنشون توی شهر نیست خیره شدم.

*فلش بک*
"راهنمایی سال اول"
+مامان بنظرت اون پسر قبول میکنه باهام دوست بشه؟
_اینو باید خودت بفهمی جونگکوکا.
+میترسم پَسم بزنه اخه اون معروف و باحاله ولی من....
_ پسر من یه فوتبالیست حرفه ایه ،هیچیم از اون کمتر نداری.
حرفای مادرم مثل همیشه تاثیر گذار و آرامش بخش بود.
توی اتاقم کلی سناریو واسه فردا حاضر کرده بودم و جلوی آینه مثل یه احمق داشتم با خودم حرف میزدم ،بعد یه سال تصمیم گرفتم به کیم تهیونگ معروف ترین و باحال ترین آدم مدرسه نزدیک بشم.
دوستام میگفتن روش کراش زدم و منم منکرش نمیشم. کافیه از اون لبخندای جذابش بزنه تا ماهیچه های قلبم فلج بشن.
وقتی میبینم انقد مخ زنی میکنه قلبم به درد میاد که فک کنم همون حسودی خودمون باشه، جوری که با دخترا لاس میزنه ، میخوام برم و تمام اونارو پاره کنم.
همجنس خودمه؟به درک،وقتی یکی چشممو گرفته باشه چیکار به جنسیتش دارم؟

***
+بگو که این یه شوخی سادست جهیون.
_پسر چته؟ اونم آدمه و میتونه با هر کسی که خواست قرار بزاره.
نتونستم جوابی بدم،انقد خود خواه بودم که دلم بخواد کیم تهیونگ عوضی فقط واسه من باشه.
همه دخترا واسش ضعف میکنن و همیشه با اون صداهای مضخرف که از خودشون درمیان، میخوام خفشون کنم.
و حالا اون دختره ی عوضیم از ناکجا آباد پیداش شده.
"سال اول دبیرستان"
چند ساله دارم مخفیانه تماشات میکنم؟سه ؟چهار؟نمیدونم اما هر چقدر تلاش کردن نتونستم فراموشت کنم.......فک نکنم این یه کراش ساده باشه، تو هیچ کاری در حق من نکردی حتی یه لبخند ساده.....
تو افکارم غرق بودم که جیهوپ مثل مجری های پر سروصدای رادیو شروع به حرف زدن کرد.
_کاپیتان کوچولو خیلی معروف شدیا.
آه بازم کاپیتان کوچولو......شیطونه میگه بزنم بمیره.
+خب که چی هیونگ؟
_فسقلی یکی داره میاد سمتت  ببین.....خیلی کیوت بنظر میرسه.
بازم این دخترای رو مخ....بازم اوپاااااا.....درد....مرض.....کاش میشد داد بزنم که "جماعت من گی ام".
به سمت اون عجوزه برگشتم ولی..........
یه لحظه صب کن.........اون میون دوست دختر تهیونگ نیس؟چشمام ضعیف شده؟
چند باری پلک زدم اما نه انگاری خودشه،فاک.....
_اوپا ببخشید یه لحظه...
صدای نازک و مضخرفشو شنیدم.
+مشکلی هست؟
_آممم نه ولی میتونیم صحبت کنیم؟
جیهوپ با پوزخند مسخره ای به من خیره شد و یه دفعه به سمت اون عجوزه هلم داد.
_البته که میاد خانم کوچولوی کیوت.
دختره لبخند مثلا کیوتی زد که به نظر من بیشتر تهوع آور بود.(بچم از دخترا فراریه:/ )
در حال قدم زدن بودیم که به حرف اومد.
_میدونی جونگکوک شی گاهی اوقات از بعضی چیزا پشیمون میشم......
چی داره زر میزنه این؟عایشش مگه من مشاورم؟گمشو در خونه خودتون بازی کن.
+میتونم کمک کنم؟
_از اینکه با کیم تهیونگ قرار گذاشتم ،پشیمونم.....
چی؟خواب میبینم؟......با چشمای ورقلمبیده بهش خیره شدم که یه تیکه از موهاشو پشت گوشش فرستاد.
یه قدم جلو تر اومد رو پاشنه پاش بلند شد و یه لحظه صب کن.......اون گونه منو بوسید؟
اینجا داره چه اتفاق فاکی ای میوفته؟نه نه نه این امکان نداره؟این الان یعنی چی؟
تا به خودم اومدم دیدم رفته و جیهوپ داره به سمتم میاد.
_پسر ایولللل اون روت کراش داره .....خدای من جونگکوکا ببین عکستونو گرفتم.
گوشیشو به سمتم گرفت و من با صحنه عذاب آور اون لحظه مواجه شدم.
+جیهوپ......
_کاپیتان کوچولو بگو چی؟......تو گروه مدرسه پستش کردم ولی نمیدونم چرا همه عصبانی شدن.....آها یکیم هست نام کاربریش تهیونگه.....داره میگه منتظر مرگت باش....فک کنم اونم رو دختره کراش بود.
+جیهوپ تو چه غلطی کردی؟
تو صورتش داد زدم و یقشو محکم گرفتم.
_کوک چت ش-شد؟چرا همچین میکنی پسر؟
میخواستم مشتامو روی صورتش خالی کنم ولی چیزی مانع شد.
_اینجا چه خبره؟
یونگی بود .....نمیتونم اینجا بمونم وگرنه همرو به کشتن میدم.
سمت در خروجی رفتم که یقه لباسم از پشت کشیده شد.
_به به آقای هرزه تشریف آوردن.
تهیونگ؟اون داشت این حرفارو به من میزد؟
_پس تو کاری کردی دوست دخترم باهام کات کنه، نه؟
حس میکنم گوشام دارن میسوزن، اون الان درست روبه روی منه.
_نمیخوای جواب بدی؟.... البته که نمیتونی کثافط.
یه دفعه درد بدیو تو شکمم حس کردم، اون به من مشت زد؟ اولین برخوردمون نباید اینجور میشد نه....
چند قدم عقب تر رفتم و اون دوباره به سمتم حمله ور شد، برای دفاع از خودم مشتمو توی صورتش کوبیدم که پوزخند ترسناکی زد..... مثل گرگ وحشی به سمتم اومد و منم از پشت توی استخر کوچیک وسط حیاط مدرسه افتادم.
توی استخر مثل دوتا وحشی به جون هم افتاده بودیم و من نمیدونم که چرا دارم میزنمش،شاید عوض همه ی نادیده گرفتناش بود.
*پایان فلش بک*

                               ***
_رسیدیم بچه پیاده شو.
با کمک اون عصای فلزی مضخرف از ماشین پیاده شدم و بعد از شنیدن نصیحتای آقای سونگی و غر زدنای آقای لی سمت اتاق خودم رفتم.
در اتاق بعد اون اتفاق خروس جنگی دیگه قفل نبود.
آروم داخل شدم ولی تهیونگو پیدا نکردم.
_چطوری؟
صداشو از پشت سرم شنیدم و اعتراف میکنم قلبم چنتا ضربان جا انداخت.
خواستم به سمت صداش برگردم ولی محکم از پشت بغلم کرد و سرشو روی شونم گذاشت.
عالی شد، چش شده این؟
_ جونگکوک معذرت میخوام ،من آدم خیلی گوهیم ،خیلی عوضی و یه سادیسم روانی به درد نخور.
+چیزی زدی؟حالت خوبه؟
_کوک بیا این‌ کینرو کنار بزاریم ،من قبول میکنم که همش تقصیر منه ،قبول میکنم که چقدر بچه بودم ولی دیگه آدم میشم ،منو ببخش خواهش میکنم.
اون به من گف کوک؟نکنه دنیا تصمیم گرفته سر به سرم بزاره؟
_جونگکوکا.
آروم اسممو نالید که دیگه نتونستم صبر کنم. خودمو از بغلش بیرون کشیدم و صورتشو بین دستام گرفتم.
+چیزی برای بخشش وجود نداره.
با تردید لبامو روی لبای نرمش گذاشتم و چشامو بستم.
خواستم ازش جدا شم که دستاشو دور گردنم حلقه کرد و مشغول بوسیدنم شد.
نمیدونم براش مهمه که من یه پسرم یا حتی نمیدونم چرا منو نزد ولی این بهترین حسیه که تا حالا تجربه کردم.
حرکت لباش آرامش خاصی داشت که میتونست همینجا ناک اوتم کنه.
نفهمیدم چی شد اما بعد اون بوسه فک نکنم دیگه رابطمون مثل قبل بمونه......
.
.
.
.
.
اسلام علیکم یا ریدرها😐👐
فحش و بد بیرا کاملا آزاده😑😂
آقا عشقولانه های ویکوک شروع شد تامام:))))
با آلبوم جدید چه میکنید؟🙃
ترک مورد علاقتون کدومه؟ خودم عاشق life goes  onو blue and gray ام🥺
خیلی غر زدنای بود این آلبوم لعنتی:)
فوتو کانسپکتارم که نگوووو 😐👐
خلاصه تبریک میگم زنده موندیم😂
ووت و نظر قربونتون برم😁🔪


[Compulsory roommate]Where stories live. Discover now