Part 10~

1.9K 374 25
                                    

- تهیونگ کجاست؟

جونگ کوک که تازه از کاخ برگشته بود، با دیدن اتاق خالی از پیش خدمت پرسید.

- شاید داخل هال باشن، یا با بچه ها بازی می کنن.

پیشخدمت گفت و جونگ کوک سری تکون داد و فورا به سمت هال رفت.

با شنیدن صدای خنده شیرینی وقتی به هال رسید، تهیونگ رو دید که با دو پسر کوچیک بازی میکنه. نمی تونست از دیدن این صحنه لبخند بزنه.

- نگاه کن هیونگ، پرنس!

یکی از پسرها گفت و تهیونگ که مشغول بازی بود با شنیدن این حرف با لبخند برگشت و به پرنس نگاه کرد.

- شما برگشتید سرورم، ببخشید من تو اتاقتون نبودم.

تهیونگ معذرت خواهی کرد و جونگ کوک سرش رو تکون داد.

- مشکلی نیست، اگه تو اونجا بودی من نمی تونستم این دو تا کیوتیا رو ببینم.

و موهای اون دو تا رو با دو دستش به هم ریخت.

- خب حالا، اسماتون چیه؟

- من لوهانم و اینم سهون. من عاشق ایشونم.

لوهان گفت و جونگ کوک لبخندی زد.

- حالا من میتونم هیونگتون و قرض بگیرم؟

دست تهیونگ رو گرفت و اون دو پسر به هم نگاه کردند.

- البته.

- سفرتون چطور بود سرورم؟

جونگ کوک سرش رو با لبخندی تکون داد.

- پادشاه خیلی مهربون و بخشنده بود وقتی که پیش مردمش می رفت، خیلی خوب بهشون نگاه می کرد‌. راستش ایشون خیلی بهتر پدرمه.

و خنده ای کرد.

- شما باید در آینده پادشاه خوبی بشید.

تهیونگ نمی دونست چی فکر میکنه،  جونگ کوک سرش رو کج کرد و پرسید.

- چرا این فکر و میکنی؟

- فقط اینطوری فکر میکنم.

- باید دلیلی داشته باشه.

- من دلیلش و نمی دونم سرورم فقط احساسش می کنم.

- باشه، من سعیم و می کنم.

- خب سرورم، کاری باهام ندارید؟

تهیونگ پرسید و دستی به گردنش کشید.

- چرا؟ میخوای جایی بری؟

- نه، راستش جین هیونگ میخواد بهم طرز درست کردن پای و بهم یاد بده.

- باشه برو ولی یادت نره چند تا برام بیاری.

- البته، ممنونم سرورم.

+++

- برای کی میخوای اینارو ببری؟

جین، آشپز سلطنتی پرسید و تهیونگ هم بهش لبخندی زد.

- اینا برا پرنسه.

- اوه.

تهیونگ به سمت اتاق پرنس رفت، در زد و منتظر موند تا اجازه ورود بگیره.

- بیا تو!

- سرورم، براتون پای اوردم.

چشمهای جونگ کوک به سمت پای رفت.

- یالا بهم بده، میخوام ببینم چقد خوشمزه شده!

- من اینو برای اولین بار درست کردم، نمی دونم چه مزه ای شده ولی امیدوارم خوب شده باشه.

به سرعت گفت و بشقاب رو به جونگ کوک داد.

جونگ کوک به طور نمایشی گازی شد و همونطور که می جوید به تهیونگ نگاه می کرد که باعث میشد چهره تهیونگ کنجکاو تر بشه.

- چطور شده؟

- خوشمزه است.

- واقعا؟

- بخورش.

جونگ کوک یک تیکه داخل دهان تهیونگ گذاشت و باعث شد تهیونگ لبخندی بزنه.

- ممنون از جین هیونگ.

- سرورم، یکم از شیرینی روی لب هاتونه.

اشاره به گوشه ای از لب جونگ کوک کرد و جونگ کوک سمت اشتباهی رو پاک کرد.

- نه، این سمت!

- چرا خودت انجام نمیدی؟

تهیونگ سرش رو تکون داد و نزدیک تر شد. جونگ کوک از فرصت استفاده کرد و تهیونگ رو به طرف خودش هل داد و کمرش رو با دستاش گرفت، که باعث شد نفس تهیونگ بند بیاد.

- سرورم.

- میدونی چه احساسی بهت دارم تهیونگ؟

PRINCE | KOOKVWhere stories live. Discover now