Shot 26

378 53 0
                                    


"خون" چیزیه که هیچ وقت پاک نمیشه. حتی اگه هزاران بار دستمال آغشته به خون انسانی که کشته شده رو بشوری، باز هم بوی خون میده. دستهای کیلر معروف سئول که سایه ها ازش فرار میکنن، قرمز رنگه. قطرات خون از مچ دستهایی که چاقوی نیم متری رو محکم گرفتن سرازیر شده و بعدِ گذر از لبه انگشتهای باریکش، روی برف سفید رنگ میریزه. قطراتِ تازه گرمن و سرمای برف نمیتونه باهاش مقابله کنه.

همونطور که سردی هوا نمیتونه جلوی هُرم نفسهاش قد علم کنه. همه میگن اون بیش از حد هاته اما چیزی که توی واقعیت وجود داره اینه که وجودش پر از سرماست. اینقدر سرد که هیچ چیزی نمیتونه گرمش کنه. نه گرمای شومینه و نه آتیش سوزان زمستونی. سرمای استخوان سوز از سرمای وجود بیون فرار میکنه.

ردپای چکمه های مشکی رنگش روی آسفالت سرد خیابون باقی میمونه و دستکشهای چرمیش دستهای خونیش رو میپوشون. وارد برج بزرگ مرکز شهر میشه و دکمه آسانسور بالاترین طبقه رو میزنه. کسی نمیدونه که اون مردِ سیاه پوش اونجا چی میخواد. اگه یکم نزدیکش بایستی بوی خون رو حس میکنی اما بخاطر رفتار عجیبش کسی طرفش نمیره. بزرگترین کیلر سئول اینجاست، کسی که خواب و خوراک رو از پلیس های فاسد شهر گرفته و لِیبل بی عرضه رو به پیشونی هاشون چسبونده. البته که بکهیون معتقده این لِیبل شایسته کلاغ های شوم شهره. وارد لابی میشه و منشی ازش سوال میپرسه:

+ از قبل وقت گرفتید؟

کلاهش رو پایین تر میکشه و با صدایی که از شدت سرما گرفته شده، زمزمه میکنه:

- بله آقای پارک اطلاع دارن.

+ اجازه بدید هماهنگ کنم.

و چند لحظه بعد اجازه ورودش صادر میشه. بیون میتونست بدون اجازه اون در کوفتی رو زیر مشتهاش خورد و شیطان پشتش رو خفه کنه اما اینجا بزرگترین ساختمون تجاری سئوله و بکهیون نمیخواد گیر بیوفته چون حوصله فرار و هک کردن سیستم امنیتی شو نداره. از فرار کردن خسته شده. بیون میتونه از همه فرار کنه، همه پلیسها و باندهای مافیا رو دور بزنه اما نمیتونه از " بکهیون " فرار کنه. به هر شهری که بره اون باهاشه. بکهیونِ خطرناک درونش دنبالشه و روح پاکی که خیلی وقت پیش کشته شده رو آزار میده. اولین قتلی که بکهیون رو تبدیل به کیلر B کرد، درواقع کشته شدن روح خودش بود. بیون به صورت ناشناس توی مراسم تشییع جنازه اون مرد شرکت کرد و به عزای روح کشته شده خودش نشست.

وارد اتاق پارک میشه و در رو میبنده. به سیگاری که بهش تعارف شده تنه میزنه و رول های اعتیاد آور از دستهای بزرگ اون مرد رها میشن و روی زمین میریزن.

+ چی شده بیون؟ تمیز انجامش دادی؟

- اگه انجامش نمیدادم الان اینجا نبودم، پولمو بده پارک.

+ کجا انداختیش؟

- سطل زباله. آخر شب پیداش میکنن.

+ خوبه مثل همیشه، قهوه یا چای؟!

- یه لیوان خونِ خودت پارک چانیول! میتونی بهم بدیش؟!

پارک میخنده و روی صندلی ریاستش میشینه. کی میدونه که مدیرِ "مردم دوست" بزرگترین مرکز تجاری سئول با قاتل سریالی هم دست شده و توی بالاترین طبقه برج قرار ملاقات دارن؟!

+ خون من کثیفه بیون، توش زهر داره. به محض خوردنش به دردناک ترین شیوه ممکن میمیری!

- کسیو که زیر زهر انواع مار سمی دووم اورده رو با این چیزای مسخره تهدید نکن. پولمو بده.

خاکستر سیگار پارک برگه های زیر دستش رو نشونه میگیره، اون مرد هیچ ترسی از آتیش نداره. الانم داره با آتیش سرد رو به روش بازی میکنه.

+ چقدر میخوای؟

- مثل همیشه، همون مبلغ کافیه.

+ بعد میخوای بری اون پولو بدی به خانواده ای که یکی از اعضاشون رو به قتل رسوندی؟ بنظرت مضحک نیست؟

- به تو ربطی نداره من چه غلطی میکنم با اعصاب جهنمیم بازی نکن.

+ تو یکی از اعضای یه خانواده گرم و صمیمی رو میکشی بیون بعد پولی رو که بخاطر کشتن همون آدم میگیری رو میبری میدی به خانوادش. عجیب ترین حرکتیه که تا حالا دیدم.

- میخوای عجیب ترش کنم؟ مثلا آگهی های روزنامه های فردا صبح سئول با تیتر پیدا شدن جنازه تو توی فاضلاب پر رنگ بشن!

+ الان داری رئیستو تهدید میکنی؟

- تو رئیس من نیستی، کابوس زندگی می. تو یه شیطانی!

+ من شیطانم؟ دستکشاتو دربیار تا دستای خونی تو ببینیم. تازه ازم پولم میخوای!

- تو منو مجبور به اینکار میکنی و اون ادمارو برای تو میکشم پارک! پس پول کثیفی که میگیرم حقمه!

+ برای من نمیکشی بیون، برای روح سیاه خودت اینکارو انجام میدی.

- من روحی ندارم، اون خیلی وقت پیش مرده. چرا فقط از این جهنم نمیرم و از شیطانی مثل تو دوری نمیکنم؟

+ تو نمیتونی به رقصیدن با شیطان ادامه بدی و بپرسی چرا هنوز توی جهنمی بیون بکهیون!



کامنت و ووت فراموش نشه.🧸

ShotsWhere stories live. Discover now