Shot 4

620 50 0
                                    

*این شات ورژنِ سکایِ شات قبلیه💗*

سنگ مرمرهای سیاه رنگ کف اتاق بزرگ رئیس اوه رو پوشونده بودن. دیوارها با کاغذ دیواری تیره رنگی تزئین شده و تابلوی بزرگی از رئیس با کت و شلوار سرمه ای روی دیوارِ پشتِ میز دیده میشد.
وسط اتاق میز شیشه ای و ظریفی قرار داشت که روش گیلاس و بطری های شامپاین به چشم میخوردن و کیسه بوکس مرموزی گوشه اتاق از سقف اویزون شده بود.
همه چیز اتاق تیره بود و تیله های رئیس اوه توشون برق میزد.
دو دور کراوات جونگین رو دور دستش پیچیده بود و با اون افسار هدایتش میکرد.
سهون همیشه همه چیز رو بدست میگرفت!
حتی بوکسور قوی هیکلی مثل جونگین که ضخامت بازوهاش به دوخت کُتش فشار میاورد.

بادیگارد از دیوار جدا شد و با گرفتن پهلوهای رئیسش، اون رو به میز بزرگ اتاقش فشار داد.
بدن سهون بین میز و اون جسم داغ و بزرگ پرس شده بود و خندید. 

-ببین بادیگارد...

جونگین نفس نفس میزد و میخواست ببوستش. میخواست همش رو مال خودش کنه هر چند اوه سهون واقعا دست نیافتنی بنظر میرسید.

-بله رئیس.

-اینجوری دوست دارم. رئیس... وقتی از حنجره تو بیرون میاد خیلی هاته.

سهون کراوات جونگین رو باز کرد و روی میز انداخت. یقه پیراهن سفیدش رو گرفت و با یه حرکت دکمه هاشو تا نصفه بازشون کرد.
همه اینکار هارو زیر نگاه ذوب کننده جونگین که لب های کلفتش رو با دندونش میفشرد، انجام میداد.
دستش رو جلو برد و اون عضلات محشر و برنزه رو لمس کرد. ضربان قلبش رو کف دستش حس میکرد. سهون وسط سینش رو بوسید.
اینکار همزمان بود با سوختن لبهاش.

 زبونش رو دراورد و خط سینه جونگین رو قدم زد. بادیگارد جذابش سرش رو به عقب پرت کرده و موهای رئیسش رو توی مشتش گرفته بود.
این حرکت کار سهونو راحت تر کرد.
خط سینش رو ادامه داد و سیبک گلوی جونگین رو لیسید. خط فک تیزش رو گاز گرفت و لب‌های گوشتیش رو مهمون بوسه دوباره ای کرد.
جونگین مجبورش کرد روی میز بشینه و بین پاهای بلندش قرار گرفت.

با خشم کت و پیراهن خودش رو دراورد و کمربند شلوارش رو خارج کرد.
دوباره به طرف پسر نشسته روی میز رفت و پوزخند کج روی لبهاش رو بوسید.

پالتوی بلندی که روی کتش پوشیده بود رو دراورد. دستهای حلقه شده سهون رو از دور گردنش باز کرد.
 
-همین الان لخت میخوامت رئیس اوه!
سهون به چابکی ببر با کمک جونگین از شر کُت و پیراهن مشکیش خلاص شد.
ترقوه های برجستش زبون جونگین رو تحریک میکردن تا لیسشون بزنه و بدن محشر و ورزیدش در مقابل چشمهاش قرار داشت.
سهون نزدیک شد و با نفسهای گرمش کنار گوش پیرسینگ شده جونگین لب زد:

-میدونی تا حالا هیچکی به جز تو...

دست ازادش رو پایین برد و عضو جونگین رو از روی شلوار مشکیش لمس کرد:

ShotsDonde viven las historias. Descúbrelo ahora