- هی! اون آلفای معروف اینجاست! یکی از خوش رایحه ترین و جذاب ترین آلفاهای گنگنام که عطر خواستنیش همه امگاهای اطراف رو وارد هیتشون میکنه! آه خدای من حس میکنم از نگاهش حاملم~
خانم امگا به دوستش که از شدت جذابیت فرد مقابلش توی کیسه هوا نفس میکشید گفت و با چشمهایی که پر از ستاره بودن، به بیون بکهیون زل زد. رئیس بار شخصا جلو اومد و به اون آلفای اصیل خوشامد گفت. اون لعنتی توسط نگاهش با تمام امگاهای اونجا لاس میزد و میکاپش خیره کننده بود. بکهیون تنها آلفایی بود که میکاپ میکرد و این کار از بقیه متمایزش کرده بود. عینک مارکی روی تیغه دماغش جا خشک کرده و با بخشندگی به بقیه چشمک میزد. اگه یکم لبه کتش کنار میرفت، میدیدی که زیرش چیزی نپوشیده و نیپلاش سیخ ایستادن. اون مرد سکس خالص بود حتی بتاهارو هم مشتاق به رابطه میکرد. توسط راهنمایی های رئیس بار توی بهترین مکان ممکن نشست و به پیست رقص خیره شد. امگای جذاب و مغروری که پشت میکروفون ایستاده بود و خواننده بار محسوب میشد، بهش چشمکی زد و رون پای سفیدش رو از چاک لباس شب مشکی رنگش بیرون انداخت و بکهیون چشمهاش رو ریز کرد.
همه میدونستن که اون خواننده هر شب سعی در اغوا کرده آلفای خواستنی و محبوب بقیه داره و هیچ وقت هم موفق نمیشه! اما بیون کسی نبود که با یه بار رد شدن بشه ازش گذشت و هر بار که این اتفاق می افتاد، شکارچیش حریص تر میشد تا تمامش رو بدست بیاره غافل از اینکه بیون خودش هانتره و امکان نداره قلابی رو بندازه و ماهی ای رو صید نکنه!
موهای سفیدش رو عقبتر داد و یقه کتش رو باز کرد تا عرق روی سیکس پک هاش دیده بشن. با این حرکت صدای جیغ یه سری از امگاهای اون اطراف بلند شد و به خودشون ادکلن میزدن تا رایحه چیپشون بقیه رو اذیت نکنه. بکهیون نگاهی به سینی نوشیدنی های تعارف شده انداخت و نیشخند زد. میدونستن که باید چه چیزی رو براش سرو کنن و گرگ درون بکهیون حالا اینجا بود تا شکار امشبش رو بین دندونهاش بگیره و با خودش ببره. پیست کم کم شلوغ میشد و بیون از هنرنمایی دنسرهایی که سعی میکردن توسط باسنشون توجهش رو جلب کنن لذت میبرد. اینکه کمی به بقیه القا کنه خواستنی هستن چیزی ازش کم نمیشد و هر وقت ویتامین "لاس" خونش افت میکرد انجامش میداد.
- اوممم اوپا~
بیون سرش رو برگردوند و امگای زیبا رو پشت سرش دید.
+ خواهش میکنم بشین لیدی.
دخترک خندید و موهای لختش رو توسط پشت گوشش کنترل کرد.
- حالت خوبه آلفا؟
اون امگا سعی داشت به بکهیون حس مالکیت خودش رو بده و اینجوری اغواش کنه. بکهیون خندید و کمی نزدیکتر رفت:
+ البته، چون امگایی به زیبایی تو اینجاست!
- من واقعا در مقابل تو زیبا نیستم...
YOU ARE READING
Shots
Fanfictionاین بوک شامل شاتهاییه که بصورت رندوم مینویسم. کاپلها و ژانراش متفاوتن و امیدوارم دوسش داشته باشید. ووت و کامنت فراموش نشه و انرژیاتونو از من دریغ نکنید.💕 ممنونم، سئوهو.
