جونگین با یه دستش در اتاق پرو رو بست و با دست دیگش گردن کیونگسو رو محکم تر نگه داشت تا عمیق تر ببوستش. میکروفون لعنتی رو کنار زد و سرش رو چرخوند. زبونش رو روی لب زیرن و پف دار کیونگسو کشید و احساس کرد که زیر دستش تکون میخوره. درست مثل یه ماهی بی دفاع، همونطور که هیولای درون جونگین دوست داشت.
+ ما... ما اینجا نمیتونیم جونگین، دو ساعت دیگه اجرا داریم الان نمیتونیم.
- اگه برام مهم بود الان توی این شرایط قرار نداشتم. بذار ببوسمت بقیه برن به جهنم!
کیونگسو چشمهاش رو بست و نفسهای گرم و خوش بوی مرد مقابلش رو وارد ریه هاش کرد. دست آزاد جونگین روی تنش میچرخید و سانت به سانتش رو بین انگشتهاش میفشرد.
دست برد و دو دکمه اول یقه پیراهن کیونگسو رو باز کرد. پوست مرطوبش رو بین لبهاش گرفت و مکید. انگشتهای کیونگسو روی موهای خوردش حرکت میکردن و پسر کوتاه تر هیر استایلش رو بهم نمیریخت. جونگین جلوتر اومد، با لبهاش گردن کیونگسو رو طی کرد و سیبک گلوش رو لیسید. مرد زیر دستش نفس نفس میزد و سعی داشت ناله هاش رو خفه کنه. اصلا دلش نمیخواست که عوامل بیرون از در بفهمن داره با جونگین اینجا چیکار میکنه!
کاملا به دیوار کوچیک اتاق پرو پرس شد و کمر محکم جونگین به کمرش چسبید. بازوهاش رو بدور بدن و شونه های پهنش حلقه کرد و زبان جونگین به چونش رسید. ته ریش های روی چونه کیونگسو رو بوسید و خندید.+ کافیه جونگین، کافیه! الان یکی میاد تو!
- از شامپو بدن من استفاده کردی؟ بوی منو میدی.
+ اصلا میشنوی چی میگم؟!
جونگین نیپلهای کیونگسو رو از روی لباس پیدا کرد و انگشتهاش رو روشون کشید. پسر کوتاه تر سرش رو به دیوار چسبوند و نفس نفس زد.
- نه نمیشنوم، بوسیدنت مثل اسنیف کردن چند خط کوکائینه و من نمیشنوم چی میگی کیونگسو. دوست داری اینجوری لمست میکنم؟
+ ما تو مکان عمومی هستیم نمیتونیم.
- اینجوری دوست داری؟ با نیپلات بازی کنم؟ خوشت میاد؟
+ نه نه خوشم نمیاد.
- تو یه دروغ گوی هورنی هستی که همینجا میتونی با نیپل پلی کام شی! پسر بد!
+ کینک اینو داری که توی مکان عمومی انجامش بدیم؟
- مهم نیست، وقتی تو اینجایی بقیه رو میریزم دور.
کیونگسو دیگه نمیتونست. جونگین آتیشِ خالص بود و مدام کمر لعنتیش رو بهش میمالید. خودش دست به کار شد و بقیه دکمه های پیراهنش رو باز و سر جونگین رو به طرف سینه خودش هدایت کرد. پسر بلند تر به این حجم از بی قراریش نیشخند زد. لذت میبرد که کیونگسو بخاطر خودش اینجوری بشه، نفس نفس بزنه و جلوی شلوارش باد کنه!
![](https://img.wattpad.com/cover/247932796-288-k431760.jpg)
YOU ARE READING
Shots
Fanfictionاین بوک شامل شاتهاییه که بصورت رندوم مینویسم. کاپلها و ژانراش متفاوتن و امیدوارم دوسش داشته باشید. ووت و کامنت فراموش نشه و انرژیاتونو از من دریغ نکنید.💕 ممنونم، سئوهو.