Shot 18

379 59 1
                                    

بکهیون سینی حاوی دو نوشیدنی استوایی رو روی میز حصیری ای که روی شن های دریا جا خشک کرده، میذاره. روی موهای جوگندمی چانیول رو میبوسه و به خطوط ناشی از لبخندی که روی صورتش شکل گرفته، نگاه میکنه. بدنه شیشه ای لیوانها بر اثر تکه های یخی که داخلشون قرار داره عرق کردن و چشمهای درشت و براق مرد بلند تر به محل اتصال دریا و اسمان دوخته شدن.

+با مینهیون تماس گرفتی؟ حالش چطوره؟

بکهیون لیوان نوشیدنی چانیول رو به دستش میده و سوالش رو بی پاسخ نمیذاره:

-اره، گفت الان کار داره و بعدا ویدئوکال میگیره.
+خیلی وقته بهمون سر نزده بکهیون.
-پسرمون سرش شلوغه چانیولا. وقت نمیکنه. منو تو باید بیشتر از همه درکش کنیم مگه نه؟

چانیول از نوشیدنی ای که بکهیون شخصا براش درست کرده مینوشه و با حس کردن تیکه های انبه زیر دندونش لبخند میزنه:

+اون خیلی وقته که مارو فراموش کرده بکهیون. درحال حاضر تنها دارایی من تو و عکسای اون البوم قدیمی هستین. اون زمان که مینهیون بچه بود خیلی شیرین تر بود.

-ازت میخوام به این چیزا فکر نکنی. پسرمون موفق و شاده و همین باید برای منو تو کافی باشه.
+این برای من کافی نیست. من دوست دارم که همراه تو و مینهیون باشم. تنها نباشم. من از تنهایی میترسم بکهیون تو هم اینو خوب میدونی.

مرد کوتاه تر دست چپش رو که مزین به حلقه ای نقره رنگه رو بالا میاره و روی دست بزرگ چانیول میذاره. چتری های بلندش رو به طرف شقیقه های سفیدش هل میده و صورتش میدرخشه:

-من قرار نیست که ترکت کنم چانیول. نزدیک به ۵۰ ساله که منو تو تقریبا با هم زندگی میکنیم. احساسات منو تو مثل یه درخت ۵۰ ساله و تنومند توی خاک ریشه زده و به همین راحتی از بین نمیره. من و تو یه درختیم پارک چانیول! اگه تو از بین بری منم زنده نمیمونم. ۵۰ سال گذشته اما مطمئن باش قلبم به اندازه ۵۰۰۰ سال جوری بهت گره خورده که حتی مرگ هم نمیتونه از بین ببرتش. مهمم نیست که مینهیون پیش ما هست یا نه. من به اندازه هر سه تامون کنارتم و تا اخرش پیشت میمونم. این حلقه ای که توی دستمه نشونه وفاداریمه و من هرگز پارک چانیول، گوشاتو باز کن! من هرگز‌ تو رو رها نخواهم کرد. حالا هم گریه نکن غولِ بزرگ! مینهیون کم مونده بچه دار شه و تو هم بابابزرگ بشی اونوقت داری گریه میکنی؟!
+بیون بکهیون من همیشه بهت گفتم که تو زیادی برام من خوبی. از اینکه این همه سال کنار من بودی پشیمون نیستی؟
-سوالت اینقدر جالبه که دلم میخواد خودمو تو همین لیوان نوشیدنی استوایی خفه کنم! فقط اینقدر بهت بگم که اگه هزار بارم بدنیا بیام، دلم میخواد هر هزار بارش هم پیش تو باشم. توسط کمپانی اس ام برای بوی بند اکسو جذب بشم. دوران کاراموزیم با تو توی خیابونا قدم بزنم و توی مترو با یه هنذفری باهات اهنگ گوش بدم. کلی باهات خاطره بسازم. باهات ساب یونیت بدم و اسمش رو "چانبک" بذاریم. کلی باهات اهنگ بسازم و دراخر بعد از ۵۰ سال کنارت توی ساحل جزیره هاوایی بشینم و بهت یه لیوان نوشیدنی استوایی خنک تعارف کنم. دستاتو بگیرم و غروب خورشید رو از توی چشمای شیشه ای تو تماشا کنم. و تا اخر عمرم داد بزنم که قلبم برای توعه. هیچ ثانیه ای از بودن کنار تو پشیمون نبودم بلکه هنوزم حسرت اون لحظاتی رو میخورم که دستتو نگرفتم.

بکهیون دستهاش رو جلو برد و گونه های خیس از اشک چانیول رو پاک کرد. خودش هم گریه کرده بود؟! این موضوع تا زمانی که چشمهای بزرگ چانیول اشکی بودن مهم بنظر نمیرسید.

-ازت میخوام به هیچ چیز بیهوده ای فکر نکنی یولا.
+دوستت دارم.
-منم همینطور.
+تا اخرش باهام میمونی بیون بکهیون؟
-تا اخرش باهات میمونم پارک چانیول! تا اخرش!

ووت و کامنت فراموش نشه:>

ShotsWhere stories live. Discover now