من: هییی!! میخای بحرفیم؟^^
هالوو؟ وییی؟
بیبی؟؟؟
داری من رو نگران میکنی;-;وی: چه کوفتی میخوای؟
من:چرا تازگیا تغییر کردی؟
اخلاقت عین قدیم نیستوی:عکس برای عکس
من:
ودف!چه مرگته؟
وی: تو خیلی کیوتی
من: تو خیلی داری عجیب رفتار میکنی
وی:یکی دیگم بفرست
من: ودف ؟
وی: لطفا؟ حالم خوب نیست. نیاز دارم صورت خوشگلتو ببینم
من: باشه اگه بفرستم حالت خوب میشه دیگه؟
وی: شاید
من:
بهتری؟
وی: من باید برم مشقامو بنویسم
من: بای ;;-;;
YOU ARE READING
[𝐒𝐧𝐚𝐩𝐜𝐡𝐚𝐭]ᵛᵏᵒᵒᵏ
Fanfictionوی جانگ کوک رو به طور اتفاقی توی اسنپ چت اون رو به لیست دوستاش اد میکنه. -شیطنت امیز -تاپ ته -باتم کوک -سوشیال مدیا -ترجمه شده توسط خودم 🌝 -کردیت otakulord