وی: چیکار میکنی؟^^
کوک: دارم درس میخونم
وی:اووووووو، من عکس میخاستم.
کوک:میتونم یکی بت بدم.
وی: اخجوننن،ولی تو که داری درس میخونی ;-;
کوک:پس؟
وی: اوکی......❤️
کوک: یارو چرا قلب میفرستی؟
من استریتم.وی:میدونم;-;
فقط قلبم رو قبول کن❤️
پیو❤️پیو❤️کوک: آه. قلبم!
وی:پیو❤️پیو❤️
بلام عکس بفلس><کوک: باشه. ویت ا مینت پلیز
وی: تو خیلی کیوتی🔥
کوک: ممنون
کوک: حالا تو
وی : هاها باش
کوک: باحالی
باید ازت یه چیزی رو بپرسم
با دوس پسرت بهم زدی؟وی: نه
ازش میترسمکوک: اسگل😐
وی: من سعی کردم ولی اون صندلی ها رو پرت کرد
کوک: به تو؟
وی: به دیوار
کوک : اوه......
وی: اون منو میترسونه پس سعی میکنم ازش دور بمونم
کوک : چی میشه اگه اون بخاد باهات بره بیرون؟
وی: یه نقشه میریزم با دوستام برم بیرون
کوک : اوه
وی: اگرم دوستام کار داشتم بش میگم باید خونه رو تمیز کنم یا مشق دارم
کوک: ولی واقعا این کارارو انجام میدی؟
وی:بعضی وقتام ار رعیسم میخام بهم اجازه بده پیشش بمونم و اونم اجازه میده چون درکم میکنه
کوک:چه رعیس مودبی^^
وی:اره اون خیلی خوبه
الان من واقعا باید برم و کارام رو انجام بدمکوک: اوکی، خوشبگذره
وی: اوک
کوک: باییییییی
وی: باییییییییییییییییییی
YOU ARE READING
[𝐒𝐧𝐚𝐩𝐜𝐡𝐚𝐭]ᵛᵏᵒᵒᵏ
Fanfictionوی جانگ کوک رو به طور اتفاقی توی اسنپ چت اون رو به لیست دوستاش اد میکنه. -شیطنت امیز -تاپ ته -باتم کوک -سوشیال مدیا -ترجمه شده توسط خودم 🌝 -کردیت otakulord