7

2.5K 535 17
                                    

کوک:رفیق، تو چند روزه به من پیام ندادی حالت خوبه؟

وی: ارهه! بهترممم!

کوک: خب، نمیخوای بگی چه اتفاقی افتاده بود؟

وی:اگر گه اخلاقی مامان دیک هدم رو در نظر نگیرم میتونم بگم دوست پسرم ازم جدا شد و الان یه دوست پسر جدید داره واسه خودش

کوک: اوه،من خیلی متاسفم....

وی: ارهه... باهاش کنار اومدم امممم،از اینا بگذریم من حالا یه دوست پسر جدید دارم

من:واو
وایسا چی؟
دوست پسر جدید؟
اون کیه؟

وی:نمیشناسیش

من:ایشش باشه

وی:خودت چی؟ رابطتت با لیسا خوبه؟

من:ارهه ما بهترر از این نبودیممم!

وی:عالیی!
داری چیکار میکنی؟

من:با شوگا وقت میگذرونم

وی: أو بابت مزاحمت ساری


من: نه بابا، شوگا موقعی که داشتیم موآنا میدیدیم خوابش برد

وی:اوه اوکی

من: تو داری چکار میکنی

وی: تنهایی خودم را میگذرانم^^;

من:اووو، میخوای من بیا اونجا و بهت یه بغل محمککم بدم؟^^

وی: هعی کاشکی.....

من:*خنده
من باید برم بای
بعدا با هم حرف میزنیم



وی: باشه بای

[𝐒𝐧𝐚𝐩𝐜𝐡𝐚𝐭]ᵛᵏᵒᵒᵏWhere stories live. Discover now