21

1.9K 365 15
                                    

(یونگی با تو و چیم چیم یک گروه ساخت)

کوک: چرا اونو اضافه کردی؟

یونگی: اون دیک من رو ساک زد...

کوک: وایسا من فک کردم....

چیم چیم: ولش کن اون نمیدونه چجوری گی ها سکس میکنن

کوک» بسه وقت جدی شدنه

یونگی: خب چی شده

چیم چیم: خب چیه

کوک: من به وی پیام دادم و اونم جوابم رو داد

یونگی: هورااا

کوک: ولی اون منو نمیشناخت و عشقمو پس زد

یونگی: اوه
جیمین؟

چیم چیم: خب اممم چند وقته همو میشناسید؟

کوک: نزدیک سه ماهه

چیم چیم: اوکی باید یه چیزی رو بگم اون از موقعی که با جکسون بهم زد و سرش خورد به میز فراموشی گرفته

کوک: چییی واقعا؟

چیم چیم: ببین وقتی اون ما رو دید ما رو یادش اومد تو عم اگه عکساتو بش نشون بدی شاید توعم یادش بیاد اصن باهاش ملاقات کن رو در رو

کوک: ولی ما تا حالا همو ندیدیم رو در رو

چیم چیم: خب تو باید اینکارو کنی
این نقشه س -

یونگی: خیلی دوست دارم بیب خیلی کیوت میشی وقتی داری نقشه میکشی 😍

چیم چیم: منم دوست دارم عزیزم

کوک: 😐

چیم چیم: وی خیلی بد به سرش ضربه خورده و یک هفته دیگ مرخص میشه پس من نقشه میکشم که یه هفته دیگ بعد از اینکه دقیقا مرخص شد بعد از مدرسه شما همدیگ رو ملاقات کنید تا اون موقع یه اکانت شبیه این اکانتت درست کن و باهاش شروع کن حرف زدن و از خاطراتت بگو که شاید این کمکش کنه یه چی یادش بیاد من خودم هفته دیگ تو و یونگی رو از مدرسه میارم به محل ملاقات

کوک: واو چه نقشه ای

یونگی: منم باید برم؟

چیم چیم : خب اره بیب😍

یونگی: 😊

کوک: برید یه جا دیگ اینکارارو انجام بدید

یونگی: حسود بدخت

کوک: شات ده فاک اپ

چیم چیم: من دارم میرم یونگیم همینطور؟ (;

یونگی: یس;)

کوک: - _ -

[𝐒𝐧𝐚𝐩𝐜𝐡𝐚𝐭]ᵛᵏᵒᵒᵏTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon