12

2.2K 442 42
                                    

با تابش نور خورشید کوک چشماش رو باز کرد و با ادماهی زیادی که روی زمین از جمله ۹ودش خابیده بودن مواجه شد و البته نامجون دست و پا چلفتی که داشت اشغال ها رو جمع میکرد

کوک: تو بهم نگفته بودی وی رو میشناسی

نامجون با نگاهی مشکوک اروم زمزمه کرد

کی ؟

کوک عکس وی رو از توی گوشیش دراورد و به نامجون نشون داد

نامجون:من تا حالا تو عمرم این ادمو ندیدم

کوک: واقعا؟؟ اونو دیشب ندیدی؟

نانجون: نه فکر نمیکنم

جانگ کوک تلفنش رو در اورد و به تهیونگ پیام داد

کوک: هی بیداری

وی: نه

کوک: اسگل؟

وی: اوه کوک چه خبرا؟

کوک: تو تو پارتی دیشب نامجون بودی دیگه نه؟

وی: کی؟

کوک: رپ مانستر؟

وی:  او مای گاد همون رپر معروفه رو میگی؟ من حقیر چرا باید اونجا باشم؟ من که باهاش دوستم نیستم .... چرا پرسیدی؟

کوک: چون که من اونجا بودم

وی: اوه فاک رفیقققق تواونجا چکار میکردییی؟؟؟؟ تو اونو میشناسیییی؟؟؟

کوک: طولانیه داستانش ... ینی همش خاب بود؟

وی: چهخوابی دیدی؟

کوک: من خاب دیدم که تو هم تو پارتی دیشب بودی و منم مست بودم یا چی .... یادم نمیاد اوففف

وی: تو ۱۷ سالته نباید همچی چیزی بخوری یا مست کنی

کوک: نمد فک کنم.... اون مسعول باره یه چیزی بخوردم داده..

وی: خب حالا هر چی ،... من باید برم چون سردرد وحشتناکی برای مست کردن دیشب بهم دست داده

کوک: بیرون رفتی؟ قرار ؟

وی:به فاکمم نیس( گایز منم این تیکه رو نفهمیدم 😂😂 یا به فاکمم نیسته یا به کسی نمیدم نترس😂😐✨)

کوک: بای

وی: بای

جانگ کوک  گوشیش رو خاموش کرد و چشماش رو بست

[𝐒𝐧𝐚𝐩𝐜𝐡𝐚𝐭]ᵛᵏᵒᵒᵏWhere stories live. Discover now