با تابش نور خورشید کوک چشماش رو باز کرد و با ادماهی زیادی که روی زمین از جمله ۹ودش خابیده بودن مواجه شد و البته نامجون دست و پا چلفتی که داشت اشغال ها رو جمع میکرد
کوک: تو بهم نگفته بودی وی رو میشناسی
نامجون با نگاهی مشکوک اروم زمزمه کرد
کی ؟
کوک عکس وی رو از توی گوشیش دراورد و به نامجون نشون داد
نامجون:من تا حالا تو عمرم این ادمو ندیدم
کوک: واقعا؟؟ اونو دیشب ندیدی؟
نانجون: نه فکر نمیکنم
جانگ کوک تلفنش رو در اورد و به تهیونگ پیام داد
کوک: هی بیداری
وی: نه
کوک: اسگل؟
وی: اوه کوک چه خبرا؟
کوک: تو تو پارتی دیشب نامجون بودی دیگه نه؟
وی: کی؟
کوک: رپ مانستر؟
وی: او مای گاد همون رپر معروفه رو میگی؟ من حقیر چرا باید اونجا باشم؟ من که باهاش دوستم نیستم .... چرا پرسیدی؟
کوک: چون که من اونجا بودم
وی: اوه فاک رفیقققق تواونجا چکار میکردییی؟؟؟؟ تو اونو میشناسیییی؟؟؟
کوک: طولانیه داستانش ... ینی همش خاب بود؟
وی: چهخوابی دیدی؟
کوک: من خاب دیدم که تو هم تو پارتی دیشب بودی و منم مست بودم یا چی .... یادم نمیاد اوففف
وی: تو ۱۷ سالته نباید همچی چیزی بخوری یا مست کنی
کوک: نمد فک کنم.... اون مسعول باره یه چیزی بخوردم داده..
وی: خب حالا هر چی ،... من باید برم چون سردرد وحشتناکی برای مست کردن دیشب بهم دست داده
کوک: بیرون رفتی؟ قرار ؟
وی:به فاکمم نیس( گایز منم این تیکه رو نفهمیدم 😂😂 یا به فاکمم نیسته یا به کسی نمیدم نترس😂😐✨)
کوک: بای
وی: بای
جانگ کوک گوشیش رو خاموش کرد و چشماش رو بست
![](https://img.wattpad.com/cover/250853078-288-k883688.jpg)
YOU ARE READING
[𝐒𝐧𝐚𝐩𝐜𝐡𝐚𝐭]ᵛᵏᵒᵒᵏ
Fanfictionوی جانگ کوک رو به طور اتفاقی توی اسنپ چت اون رو به لیست دوستاش اد میکنه. -شیطنت امیز -تاپ ته -باتم کوک -سوشیال مدیا -ترجمه شده توسط خودم 🌝 -کردیت otakulord