وی: هیی
من : سلام
وی: خب من پست تو رو تو اینستاگرام دیدم و تصمیم گرفتم فالوت کنم
من: اینستاگرام ندارم
وی: پس فک کنم دوستت باید بوده باشع
من: کی ؟
وی : فک کنم شوگا
من : اه.. مرتیکه..
وی: خب... من وی ام
من: باشه ولی من استریتم
وی: هی تو جنسیت منو زیر سوال بردی ؟
من : .... شاید
وی: بگذریم ^^
میتونی یه عکس از خودت برام بفرستی؟
تو نمیتونی پنهانش کنی چون من که قیافتو دیدممن : باشه
وی : کیوت ^^
من : خفه شو
حالا تووی :
تو داری چیکار میکنی؟ کجایی؟
من : چرا میخای بدونی من چیکار میکنم من خونم
تو چی ؟تو : من منتظر مامانمم ، اون الان تو اورژانسه
من : او مای گاد ... چه اتفاقی افتاد ؟
وی : اون از پله ها افتاد و پاهاش شکست
من : چجوری؟؟
وی : چون که خیلی تند داشت میدویید
تو خیلی سوال میپرسیمن: چرا؟؟
وی : چون من بعش گفتم گی ام و اون از خود بیخود شد و عصبانی
من: من باید برم
وی : بای
YOU ARE READING
[𝐒𝐧𝐚𝐩𝐜𝐡𝐚𝐭]ᵛᵏᵒᵒᵏ
Fanfictionوی جانگ کوک رو به طور اتفاقی توی اسنپ چت اون رو به لیست دوستاش اد میکنه. -شیطنت امیز -تاپ ته -باتم کوک -سوشیال مدیا -ترجمه شده توسط خودم 🌝 -کردیت otakulord