⚡part 31⚡

790 209 269
                                    

سلام عشقولیا:)
حالتون چطوره؟

بریم که کم کم وارد بگایی ها بشیم.

ووت و کامنت یادتون نره^^
_________________________________

د.ا.د سوم شخص:

-هری صبر کن!

لیام با قدم های سریع به هری رسید و بازوش رو گرفت تا مانع رفتنش بشه. هری با اخم به سمت لیام برگشت.

-ما نمیتونیم همینجوری اینجا رو ترک کنیم. حداقل همه با هم نباید بریم.
لیام با لحن جدی و نگرانی گفت.

+پس چیکار کنیم؟ همینجا بشینیم و جشن بگیریم وقتی که نایل در خطره؟
هری با عصبانیت جواب داد.

-میتونیم به نوبت بریم بیرون و دنبالش بگردیم.
شان پیشنهاد داد.

+یا میتونیم همین الان به پروفسور مک گونگال گزارش بدیم.
تام هم نظر داد.

اما چند لحظه هم نگذشت که صدای کوبیده شدن در بزرگ سرسرا توجه همه رو به خودش جلب کرد.

+از این لحظه به بعد هیچکس حق نداره تا پایان جشن سرسرا رو ترک کنه. بعد از پایان جشن نماینده های هر گروه موظف اند بدون هیچ معطلی بچه ها رو به خوابگاه هدایت کنن. اینکار فقط برای محافظت بیشتر از دانش آموزان انجام میشه. از جشنتون لذت ببرید.

صدای بلند، بم و رسای پروفسور فرانکلین در تمام سرسرا پخش شد و همون لحظه صدا و نور رعد و برق وحشتناکی هم جو ترسناک هالووین رو واقعی تر کرد.

دیگه از هیچکس کاری برنمیومد جز اینکه مات و مبهوت به پروفسور فرانکلین خیره بشه و جشن نفرین شده رو تحمل کنه.

لویی که متوجه شده بود اوضاع بین هری و دوستاش خوب نیست بدون توجه به زین یا بقیه از میز گروهش بلند شد و به سمت هری رفت. دستش رو از پشت روی شونه ی هری گذاشت تا هری به سمتش برگرده.

-هری چیشده؟

لویی در حالی که با نگرانی صورت هری رو بررسی میکرد پرسید.

هری انگار منتظر همین لحظه بود که لبریز بشه، وقتی لویی سوال کرد هری تازه متوجه شد چه بلایی سرشون اومده. بیان کردنش تبدیل به سخت ترین کار ممکن شده بود.

هری از فکر اعترافی که باید میکرد دوباره بغض کرد و چند لحظه با چشم های پر شده از اشک به لویی خیره شده قبل از اینکه با صدای ضعیفی جواب بده.

+نایل گمشده.

..

لیام نمیتونست اون شب بخوابه. شاید در ظاهر از همه آروم تر به نظر میرسید ولی الان بیشتر از هر کسی احتیاج داشت تا با یه نفر صحبت کنه.

ولی کی؟ مطمئناً دلش نمیخواست با هری یا شان صحبت کنه چون میدونست اونا چقدر ناراحت و نگرانن و با اینکار چیزی این وسط درست نمیشد بلکه بدتر هم میشد. اونا هم مثل لیام به دلداری احتیاج داشتن.

Hogwarts Mystery [L.s] [Z.M]Where stories live. Discover now