⚡part 19⚡

1K 280 321
                                    

سلام به روی ماهتون:)
حالتون چطوره؟

اگر حرفی باشه آخر پارت میزنم.

ووت و کامنت یادتون نره:)
⁦💙

_________________________________

د.ا.د سوم شخص

زمان سریع تر از همیشه سپری میشد و هاگوارتز حالا میزبان برگزاری امتحانات ترم اول بود. فصل پاییز جایگاهش رو به برف های زمستون داده بود.

همه‌ی دانش‌آموزان - حتی کسایی که تا به الان لای کتاب رو باز نکرده بودن و درس رو جدی نگرفته بودن- مجبور بودن که سخت تلاش کنن تا توی امتحانات موفق بشن. چون رد شدن تو امتحانات هاگوارتز عواقب خوبی نداشت و نمیشد با مدارس عادی مقایسه کرد. همچنین شانسی برای تقلب تقریبا برای هیچکس وجود نداشت.

میگیم 'تقریبا'، چون خب، لوک و اشتون با روش های خاص خودشون تو مدرسه حضور دارن.

بعد از ماجرای ترسناک هالووین، پنج پسری که توسط بدعنق لو رفته بودن، تنبیه شدن، مسلماً. پروفسور مورگان دستور داد که به مدت یک روز تو خونه هاگرید بمونن و حق برگشتن به خوابگاه رو ندارن. به علاوه اینکه تا یه هفته از حضور کلاس های درسی محروم بودن.

این وسط فقط لیام بود که بابت تنبیه عصبانی و ناراحت بود. زین هم فقط بابت اون شبی که مجبور بود خونه هاگرید بخوابه غرغر میکرد. در کل، برای بقیه مهم نبود. نه بخاطر اینکه از درس بیزار باشن یا بخوان تنبلی کنن. اونا مطمئن بودن که دوستاشون توی درس هایی که ازش عقب میفتن کمکشون میکنن. 'باید' کمک میکردن، چاره‌ی دیگه ای نداشتن.

روز های زمستونی اغلب به درس خوندن پسر ها تو سرسرای بزرگ ختم میشد. البته که اونا از خداشون بود تا برای برف بازی بیرون برن. ولی خب محدودیت های مدرسه فعلا این اجازه رو نمیداد. پس بی‌صبرانه منتظر بودن تا امتحانات هر چه زودتر تموم بشه‌.

هوای صبح روز یکشنبه برفی بود. با اینکه هنوز حدود یک ماه و چند هفته به کریسمس مونده بود، ولی به قدری وسوسه کننده بود که دل کندن از رختخواب گرم و نرم خوابگاه تقریباً غیر ممکن بود. با این حال امتحان کتبی معجون سازی به اندازه‌ای ترسناک بود که بشه قید این وسوسه‌ی شیرین رو زد.

همه‌ی سال اولی ها، به جز دو نفر توی یکی از کلاس های بزرگ مشغول امتحان دادن بودن. پنج دقیقه از شروع امتحان گذشته بود که صدای پای دو نفر سکوت رو بهم زد. مشخص بود که اون دو نفر تا آخرین توانشون در حال دویدن بودن و داشتن سر همدیگه غر میزدن. صداشون به مرور واضح تر شنیده میشد.

-...صد بار گفتم منو صبح از خواب بیدار کن لاشی!

+تا نصفه شب به جای درس خوندن با لوک تو نامه ها سکس چت میکنید، اونوقت من لاشیم؟ من خودم خواب موندم!

Hogwarts Mystery [L.s] [Z.M]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang