📷Part 12📷

496 140 58
                                    

با حرفی که شیوون زد چشم همشون به معنای واقعی کلمه گرد شد.احیانا شیوون از جونش سیر شده بود؟؟؟اگه نه پس چرا الان هیچول رو بیبی صدا زده بود؟؟؟البته ممکن بود از علائم مستی باشه چون هیچولم نیشخندی زد و گفت:«دوران ددی بودنت تموم شده چوی شیوون»

شیوون سرش رو پایین تر آورد و با نیشخند پرسید:«جدی اینجوری فکر می...آخ!!»

با داد شیوون همه سر جاشون تکون خوردن و به موهای شیوون که تو دست هیچول داشتن از ته کنده میشدن نگاه کردن.

بکهیون اهمیتی به اونا نداد و سمت چانیول رفت.لبخند بزرگی زد و سعی کرد اهمیتی به سرگیجه ای که به خاطر مستی سراغش اومده بود نده.با ذوق رو به چانیول که با دقت به لبهاش خیره شده بود نگاه کرد و گفت:«یکم پیش که ازم دفاع کردی خیلی.....هع»با سکسکه ای که کرد چشماشو بست و آروم چشماشو فشار داد.تند تند پلک زد و قبل اینکه بیوفته چانیول بغلش کرد.بکهیون به زور یه چشمشو باز کرد و گفت:«خیلی...سکسی شده بودی اونقدری که......هع...اونقدری که.....دلم میخواست....هع....بهت بدم....»

چشماشو بست و برق چشمای چانیول رو که با دقت به لبهاش خیره شده بود رو ندید.

چانیول با هیزی تموم نگاهشو از لبهای بکهیون گرفت و ناخودآگاه نگاهش داشت پایین و پایین تر میرفت که یدفعه دوتا دست محکم یقشو کشید.با چشمای گرد شده سرشو چرخوند و به اخما و لبای آویزون بکهیون نگاه کرد که بکهیون با غر گفت:«ولی من تا حالا با کسی قرار نذاشتم چه برسه به خوابیدن»و یدفعه بیهوش شد.

جنی که داشت حرفای بکهیون رو گوش میداد رو به لیسا گفت:«اینا چرا اینجورین؟؟»

لیسا شونه ای بالا انداخت و گفت:«من چه میدونم خونواده توعن»

جنی اخمی کرد و با حرص گفت:«یااا لیسا این که خونواده من نیست»قبل اینکه لیسا چیزی بگه شیوون و هیچول همزمان داد زدن:«چرا شماها دعوا نمیکنین؟؟»و بعد به هم چشم غره رفتن.

لیسا آهی کشید و دستشو دور گردن جنی حلقه کرد.جنی با چشمای گرد شده بهش نگاه کرد و گفت:«میخوای دعوا کنی؟؟؟»

لیسا چشماشو تو حدقه چرخوند و بی تفاوت لباشو روی لبای جنی کوبوند.

با دیدن بوسه جنی و لیسا همشون که میخواستن با هم دعوا کنن سر جاشون خشکشون زد.این دیگه چجور دعوایی بود؟؟؟

البته این تنها شوک نبود چون شیوونم با دیدن جنی و لیسا دستاشو از رو موهای هیچول برداشت و دو طرف صورتش گذاشت و محکم لبهاشو بوسید.

تمین که کارشونو میدید با تعجب گفت:«چه کیس تو کیسی شد این دعوا»

مسلما حق با تمین بود چون یدفعه لبهای درشت و پری روی لب های سهون که از شدت شوک باز مونده بودن قرار گرفت و مک آرومی بهش زد.چشمای گرد شده سهون روی پسر شکلاتی رو به روش خیره موند که بهش گفته بود دزد و متجاوز.

این که خودش الان داشت بوسش میکرد برای چی سر اون بوسه تصادفی معرکه راه انداخته بود؟؟؟

البته این فکر خیلی ذهنشو مشغول نکرد چون ناخودآگاه دستشو پشت گردن اون کاک باکره برد و لیسی به لب های پری که بین لبهاش بود زد.

با عقب کشیدن کای با اخم سرشو عقب برد و به لبهای کای خیره شد.

کای بدون اهمیت به کاری که تو اوج مستی کرده با کنجکاوی گفت:«چرا دعواها اینجوری شدن؟؟دعوا انقدر رمانتیکه اونوقت اولین بوسه من خونی بوده و با عشقم نبوده.البته بکهیون هیونگ گفت اگه تو رو عاشق خودم کنم مشکل دوم حل میشه ولی اینکه اولین بوسم خونی بوده چجور....»با قرار گرفتن انگشتای پسر بزرگتر روی لبش ساکت شد و منتظر به سهون نگاه کرد.نگاه سهون که از اول خیره روی لبهای کای بود و هیچ کدوم از حرفای کای رو متوجه نشده بود بالا اومد و با صدای بمی گفت:«فعلا فقط بیا دعوا کنیم»و دستاشو دو طرف صورت کای گذاشت و لبهاشو روی لبای کای گذاشت.زبونشو روی لبای کای میکشید و مکای آرومی میزد.

جونمیون با دیدن صحنه مقابلش گفت:«کریس میخوای ما هم دعوا کنیم؟؟»

کریس دستاشو دور کمر جونمیون حلقه کرد و بی تفاوت گفت:«میتونیم کارای بهتری کنیم چرا فقط به کیس راضی شم؟؟»

جونمیون برگشت و با عصبانیت خواست چیزی بگه که صدای پیرزن صاحب رستوران به گوششون رسید:«بفرما لطفا این تاپ ها و باتمارو بندازین بیرون معرکه به پا کردن وسط رستوران»

همشوناز هم فاصله گرفتن و با دیدن افسرای پلیس همزمان گفتن:«به فاک رفتیم!!»

__________📷🎻📷__________

سلام

کنجکاو بودین دعواشون چجوریه دعواشون اینجوریه*-*

بچه ها من فیکام حذف شده بود نتونستم بیشتر از این بنویسم یکم سر حذف شدن فیکام افسرده شده بودم

میدونم کمه سعیمو میکنم جمعه هم آپ کنم

راستی اون "هع" هایی که بکهیون میگفت مثلا صدای سکسکه بود._.

شما بودین صدای سکسکه رو چجور مینوشتین؟؟ سوال شده برام*-*

مرسی که هستین با خوندن کامنتا حالم خیلی خوب میشه^-^

ووت و کامنت فراموش نشه😊💙

Kak Block(EXO_sekai)[Full]Where stories live. Discover now