📷Part 35📷

484 133 65
                                    

"تقلب" یه استعداده که همه ندارنش!!

چه تقلب کردن باشه چه تقلب رسوندن نیاز به استعداد داره و اونایی که هم میتونن تقلب کنن و هم تقلب برسونن یه جورایی خفنای مدرسه موقع امتحانا به حساب میومدن چون تقلبایی که میرسوندن معتبر بود و نیاز نبود تا آخر امتحان استرس این رو داشته باشی که "نکنه غلط رسونده باشه؟!"

با اینکه تقلب یه قسمت مهم از زندگی هر دانش آموزی بود اما خب خیلیا هم بودن که این عمل از نظر معلما و استادا "غیر قانونی" رو مرتکب نشده بودن و تو عمرشون نه تقلب کرده بودن و نه تقلب رسوندن و دلایل مختلفی هم برای این کارشون داشتن.

یه دسته از کسایی که تقلب نمیرسوندن و تقلب نمیکردن اون دسته درس خونایی بودن که نیازی نداشتن و خود اینا هم به دو دسته "کسایی که میترسن تلقب برسونن" و "کسایی که دوس ندارن تقلب برسونن" تقسیم میشد و دسته های دیگه اونقدری زیاد بودن که بکهیون وقت توضیح دادنشون به رفیق کاک بلاکش رو نداشته باشه!!

امتحانا شروع شده بود و هر روز درگیر بودن و درس خوندن به اندازه کافی سخت بود و اوضاع ناجور تر میشد اگه روز امتحان رو قاطی کنی و اشتباهی یه درس دیگه رو بخونی!!

خب کای بعد از چندین سال درس خوندن مرتکب این اشتباه شده بود و حالا به جای خوندن درسی که اون روز امتحان داشتن اشتباهی درس امتحان بعدیش رو خونده بود و به خاطر سرما خوردگی نسبتا ضعیفش هم چیز خاصی از درسی که امتحان داشت به خاطر نمی آورد!!

برای همین بکهیون نیم ساعت فاکی رو صرف توضیح دادن این حقیقت که "تقلب کردن اصلا هم بد نیست" به رفیقش کرده بود و حالا که کای راضی شده بود با استرس مشغول برنامه چیدن برای تقلب رسوندن و تقلب گرفتن بودن.

_خب پس من کنارت میشینم و برگم رو باز میذارم و به درشت ترین خطی که میتونم تو برگه جا کنم مینویسم و تو هم چشمات که خداروشکر کور نیستن رو وا میکنی و مینویسی و هیچ اهمیت فاکی ای به اینکه درسته یا غلط نمیدی و فقط مینویسی تا برگه فاکیت خالی نباشه تا اون فاک متحرک که به جای تدریس درسای فاکیمون فقط فاک میگه به فاکت نده و همینجوری باکره بمونی برای اون رفیق فاکی چانیول فاکی تا به فاکت بده!فهمیدی یا دوباره باید فاک فاک کنم و اعصاب خودم و خودتو به فاک بدم؟؟

بکهیون تند تند و پشت سر هم حرف میزد و کای که یکم گیج میزد سریع سری به نشونه تایید تکون داد تا بکهیون فاک گفتنش رو تموم کنه چون راستی راستی فکر میکرد اعصابش داره به فاک میره و نورونای مغزش به جای تمرکز رو واژه "تقلب" دارن با ریتم،یه آهنگ جدید با لیریکی که فقط شامل "فاک" میشد میرقصن و میخونن!!

آهی کشید و همین که پشت سر بکهیون وارد سالن همایش_که محل برگزاری امتحاناتشون بود_شد با سهون چشم تو چشم شد.

Kak Block(EXO_sekai)[Full]Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ