📷Part 5📷

603 170 48
                                    

بی حوصله دنبال چان راه افتاده بود و حالا اینجا تو یه مرکز خرید بودن و سهون فقط میخواست چانو خفه کنه که مجبورش کرده این همه راهو بکوبه و بیاد اینجا تا چان فقط چند تیکه پلاستیک سیاه بخره.

با اخم چشم غره ای به چان رفت و گفت:«میخوام همین چندتا پلاستیکو بکنم تو حلقت»

چان به مسخرگی خندید و برای اینکه بیشتر حرص سهونو در بیاره گفت:«واو چه عجب مستر پوکر واکنش نشون داد»بعد قبل اینکه توسط نگاهای آتیشی سهون ترور بشه با جدیت گفت:«اینا چندتا تیکه پلاستیک نیستن.من مثل جناب عالی پولمو از جیب بابام نمیارم که مثل تو خرجش کنم.تویی که هر وقت شارژرت خراب میشه یه گوشی دیگه میخری.تازه شارژرتم عوض نمیکنی گوشیتو عوض میکنی.من فقط یه نوار چسب دورش میپیچم و با هزار جور دعا و طلسم شب گوشیمو میزنم شارژ که تا صبح شارژ شه.این وارنیشم برای محافظت از شارژره.برای اون قسمتایی که تیکه تیکه میشه انگار که موش جویدتشون.»

سهون بعد تموم حرفای چان یه نگاه پوکر تحویلش داد و کوتاه گفت:«بازم فقط یه تیکه پلاستیکه»

چان پوفی کرد و با گفتن "تو که نمیفهمی" وارنیشارو تو کیسه پلاستیکی برگردوند و به اطرافش نگاه کرد.اما متوجه نبود که این حرفش باعث شده سهون با یه اخم غلیظ بایسته و با عصبانیت بهش نگاه کنه.شایدم میدونست و از عمد اینکارو کرده بود؟؟

یکم بعد برگشت و با ابروهای بالا رفته و نگاه پر از شیطنتش به سهون نگاه کرد و سهون با حرص گفت:«من چیو نمیفهمم؟؟اصلا اگه همینطوره که تو میگی چرا باید بیست تا وارنیش بخری؟؟»

چان لبخند بزرگی زد و گفت:«دِ همین دیگه.بعد میگم نمیفهمی بهت بر میخوره.20 تا گرفتم برا مخ زنی.»

سهون حس میکرد اشتباه شنیده.با این پلاستیکا میخواست مخ کیو بزنه آخه؟

چانیول که قیافه هنگ سهون رو دید پوفی کشید و انگار که داره با یه بچه حرف میزنه گفت:«ببین دلبندم.این وارنیش برای خیلیا چیز مهمیه.من شخصا حس میکنم عاشق اونی شدم که بهم گفت اینارو بخرم.هر چند کاملا غیر عمدی گفت ولی همین باعث شد پیشنهادشو قبول کنم و مدلش بشم»

سهون چشماشو بست و نفسشو حرصی بیرون داد اما چانیول یدفعه ذوق زده گفت:«یس همینو میخواستم بهت بگم.من مدل عکاسی یه پسر جیگر به اسم بکهیون شدم.به هر حال کم کسی نیست چون من انتخاب کردم که مدلش بشم»

سهون پوکر به اون خدای اعتماد به نفس نگاه کرد و در آخر با گفتن "الان از خودت تعریف کردی نه اون" ازش دور شد تا بتونه یکم مغزشو آروم کنه.بعضی وقتا از اینکه با چان دوست شده بود پشیمون میشد.

------------------------------------------------------------------------------------------

حتی فکر به پروژه نصفش و اینکه یه کاک بلاکه هم نمیتونست باعث پاک شدن لبخند رو لبش بشه.

Kak Block(EXO_sekai)[Full]Where stories live. Discover now