PART 8

1.7K 314 125
                                    

تهیونگ توسط گروه کوچکی از مردم احاطه شده بود که کنجکاو بودن که تهیونگ اینجا چیکار میکنه .

تهیونگ از جمعیت متنفر بود .

پسرش با چشمایی درشت به همه نگاه می کرد و تهیونگ با لبخند ساختگی روی لبش با هاشون صحبت می کرد .

سعی می کرد کنترل کمی که روی خودش داشت رو از دست نده

جونگ كوک با اخم صداش كرد .

_ آقای کیم ؟

تهیونگ به صدای آشنا نگاه کرد و مطمئن بود که نفسش گرفت

فکرش کمی کلیشه بنظر میرسید اگه میگفت , زیبا ?
معلومه چون این مرد بهشتی بود و زیبا صفت کاملی براش نبود .

جونگ کوک با نگاهی گیج سرش رو کج کرد و سعی کرد بفهمه تهیونگ داره به چی فکری می کنه اما ناگهان دوباره دو دست کوچیک دور پاهاش پیچید .

_ مامان !!!!

چشمای جونگ کوک و تهیونگ هر دو از تعجب گرد شد ، از مردم نفس نفس میزدن .

جونگ كوک به پایین نگاه كرد و بلافاصله بچه كوچیک رو در آغوش گرفت و لبخند زد

_ سلام کوچولو ..

_ میدونی بابا بهم گفت بهت بگم مامان !!

جونگ کوک به تهیونگ که داشت جلو می اومد نگاه کرد .

_ ا .. اممم نه .. نه ... م .. همچین کار شرم اوری نکردم البته اگه باورم می کنی , اون یکمی یه بچه ی شیطون تخ ...

جونگ کوک به خاطر رفتارش شروع به خندیدن کرد ، برای اولین بار در تمام ملاقات هاش با تهیونگ ، اون رو اینطور سرخورده ندیده بود .

_ مشکلی نیست آقای کیم ، جای نگرانی نیست

جونگ كوک گفت وقتی هنوز پوزخند می زد و تهجون همرا جونگ کوک شروع به خندیدن کرد ، تهیونگ به پسرش خیره بود .

_ هیووووونگ مراسم شروع ... اوه آقای کیم !! می بینم که شما هیونگ رو ملاقات کردین ... لطفا با ما تو این مراسم همراه باشین ... داداشم گفت که می خواد با شما صحبت کنه

تهیونگ برگشت و پسر کوتاهی رو دید و فهمیدن اینکه برادر جیمینه سخت نبود .

جونگ کوک با لبخند سر تکون داد و رو به تهیونگ کرد

_ لطفا با ما بیاین ، اگه می خواین در مورد چیزی صحبت کنیم فک نکنم بعد مراسم مشکلی داشته باشه درسته?

تهیونگ که تا حالا مردی به زیبایی جونگ کوک ندیده بود به آرومی سرش رو تکون داد و به طرز ناخوشایندی لبخند زد .

_ بله، بفرمایید

جونگ کوک سرش رو تکون داد و به یونگی اشاره کرد و تهیونگ یونگی رو دنبال کرد .

𝑨 𝑺𝒆𝒄𝒐𝒏𝒅 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒄𝒆 𝑨𝒕 𝒍𝒐𝒗𝒆 (Vkook) Translated ✅Where stories live. Discover now