PART 14

1.7K 306 34
                                    

_ تو دوست پسر داری؟!

_ آره دارم، حالا می خوای چیکار کنی؟!

جیمین از روی مبل بلند شد و با ناباوری به جونگ کوک خیره شد

_ ایقد ازش راحت گذشتی جونگ کوکی؟!

جونگ کوک هم بهش نگاه کرد

_ منظورت چیه ؟! و چرا داری اینکارو میکنی هیونگ؟! مگه ... مگه تو عاشق رز نیستی؟! پس چرا داری اینکارو میکنی؟!

_ من نمیدونم ، اوکی! اما دلم نمی خواد تو رو با کسی ببینم

_ مشکل فاکیت چیه؟! من ده سال از زندگیمو بهت دادم ، نه یکی ... نه دوتا ، بلکه ده سال ! و تو منو اون موقع نمی خواستی ، چته تو؟!

جیمین بسمتش رفت تا بغلش کنه به عقب هل داده شد .

_ لمسم نکن، من نمی تونم ... نمیتونم اینو باور کنم ، تو چرا یهویی این شکلی شدی؟! تو ... تو دیشب می خواستی بهم تجاوز کنی _ الان برای چی اینجایی؟! تا دوباره اون کار رو تکرار کنی؟! اما این خونه ی تو نیست خونه ی شوهر آینده ی منه، پس اگه الان بری خیلی خوب میشه

جیمین چشماشو چرخوند و هوف کلافه ای کشید

_ باشه من الان میرم

از خونه زد بیرون اما قبل اینکه بره گفت

_ اما دوباره برمیگردم، مطمئن باش!

رفت و باعث شد جونگ کوک روی مبل بیوفته

_ چرا؟ چرا اون اینجوریه؟! چرا نمی تونم برم پیشش وقتی که خیلی عاشقشم؟!

جونگ کوک آهی کشید و اشکش رو قبل بلند شدنش پاک کرد .

_ باید نهار و شام آماده کنم

.
.
.

الان شب بود، و جونگ کوک و تهجون داشتن باهم دیگه درس میخوندن در حالی که تهیونگ چند وقتی میشد از سر کار برگشته بود و داشت دوش می‌گرفت.

تهجون با لب و لوچه ی آویزون گفت

_ ماما دیگه بسههه!

_ فقط یه کوچولوی دیگه باشه؟! بیا شعرو یاد بگیریم بعدش تموم، اوکی؟!

تهجون خیلی سافت سرشو تکون داد و جونگ کوک لبخندی زد، و به ادامه ی درسش پرداخت

تهیونگ حمومش تموم شد، لباس های ساده ای پوشید و زمانی که داشت به اون دوتا نگاه می‌کرد، موهاشو خشک کرد .

_ من گشنمه !

جونگ کوک با شنیدن صدای تهیونگ که از ناکجا آباد ظاهر شده بود آهی کشید .

_ ارههه ... صبر کن الان برات امادش میکنم

جونگ کوک بلند شد و تهیونگ متوجه ی حلقه رو انگشتش شد . تهیونگ مچ دستش رو گرفت .

𝑨 𝑺𝒆𝒄𝒐𝒏𝒅 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒄𝒆 𝑨𝒕 𝒍𝒐𝒗𝒆 (Vkook) Translated ✅Where stories live. Discover now