𝑨 𝑺𝒆𝒄𝒐𝒏𝒅 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒄𝒆 𝑨𝒕 𝒍𝒐𝒗𝒆 (Vkook) Translated ✅

PART 29

جونگ کوک و تهجون وارد محل کار تهیونگ شدن ، چشمای کنجکاوشون جمعیت رو اسکن میکرد تا فردی مورد نظرشون رو پیدا کنن . راننده اصرار داشت که به تهیونگ زنگ بزنه اما جونگ کوک فکر می‌کرد که سورپرایز کردنش خیل بهتر بود .

جونگ کوک تهجون رو بلند کرد که پسر کوچیک تر دستاشو دور گردن جونگ کوک حلقه کرد .

_ چقدر زیادن...

تهجون گفت و باعث شد جونگ کوک ریز بخنده و لپ پسرش رو بگیره.

_ اهومم ....

جونگ کوک دوباره نگاهش رو به جمعیت داد تا بین اونا شوهرش رو پیدا کنه

_ پاپا !! ببین ددی !!

جونگ کوک به سمتی که تهجون اشاره کرده بود  نگاه کرد. با لبخند درخشانی که روی صورتش بخاطر دیدن شوهرش روی صورتش شکل گرفته بود به سمتش رفت.

لبخند روشنش با دیدن دختری کنار تهیونگ محو شد

جونگ کوک چند بار پلک زد و به دختری نگاه کرد که لباس خیلی کوتاهی پوشیده بود و در حین صحبت با تهیونگ لبخند می زد و می خندید.

" این دختر لعنتی کیه؟"

جونگ کوک توی ذهنش گفت‌ و دستشو مشت کرد ... چند بار پلک زد و به دختر نگاهی کرد که لباس خیلی کوتاهی پوشیده بود و در حین صحبت با تهیونگ لبخند می زد و با ناز می خندید . اخمی کرد.

_ ددی !!!!!!

و تهیونگ بلافاصله  با لبخند روی لبش چرخید و با چشمایی که تعجب و خوشحالی ازش می بارید بهشون نگاه کرد.

_ واااو شما اینجا... به من نگفته بودین!!!

با عجله به سمتشون رفت و لبخند درخشانی کرد. پسرش رو بوسید و به سمت جونگ کوک چرخید که نفصش برید.

_ تو خیلی زیبایی

این حرف تهیونگ باعث شد جونگ کوک که با صورت سردی بهش زل زده بود و توی فکر فرو رفته بود ، با گونه های سرخ شده از فکرش در بیاد و سرش رو پایین بندازه.

_ اوه... وا... واقعا؟

در حالی که تهیونگ نزدیکش شد و پیشونیش رو بوسید و تهجون رو در آغوشش گرفت ، پرسید .

تهیونگ لبخند روشنی زد و سر جونگ کوک رو بالا آورد و سر خودش رو خم کرد و توی گوشش زمزمه کرد که گونه های جونگ کوک با شنیدن حرف های تهیونگ به سرعت رنگ عوض کرد .

_ اهوم اونقدر زیبا که دلم میخواد همینجا بفاکت بدم ولی حیف که اصلا دلم نمی خواد نگاه هیچ زن با مردی روت بیوفته!

_ امم ... آقا این کیه؟

صبر جونگ کوک به پایان رسید و نگاه اتشینش رو به زنی که روبروش ایستاده بود داد . لبخندی ساختگی زد و دستش را دور کمر تهیونگ حلقه کرد و به دختر نگاه کرد.