PART 15

1.8K 306 65
                                    

تهیونگ و جونگ کوک روی مبل نشسته بودن و کاملا امیدوار بودن که اون پسر بچه ی کوچولوی شیطون بیاد و درو براشون باز کنه .

_ میدونی؟! تو یه احمقی !

جونگ کوک با ناباوری به تهیونگ نگاه کرد .

_ وات د فاک ؟! آخه من از کجا بدونم که اون داره همچین نقشه های شیطانیی میکشه؟!

_ اههه ... حالا من نمی تونم با آرامش بخوابم.

_ سعی داری چی بگی؟!

_ چطوری من قراره اینجا بخوابم ؟! تو قطعا قراره سرمو تا صبح با غرغرات بخوری !

چشمای جونگ کوک از تعجب گشاد شد .

_ من سرتو با غرغرام بخورم؟! اصلا ببین خودت اولین نفری بودی که شروع کردی !

_ بنظرت چه کار دیگه جز حرف زدن می تونم بکنم؟! من الان اینجام بدون هیچ کاری که بتونم بکنم .

_ میدونی مشکلت چیه؟! تو سر من بخاطر چیزی که خودت هستی غر میزنی ! تو اون کسی هستی که اینجا احمقه !

_ هی من رئیس فاکی کمپ ...

_ ارههه ... من کیم تیهیونگ رئیس و بیزیرگ ترین تاجر جواهراتم ... گم شو !

جونگ کوک ادای تهیونگ رو دراورد . که هردوشون چشماشونو برای هم چرخوندن .

جونگ کوک بلند شد .

_ من می خوام دوش بگیرم .

_ و منم قصد ندارم از لباسام بهت قرض بدم .

جونگ کوک لبخند فیکی زد و به سمت کمد تهیونگ رفت و یه تیشرت و شلواری درآورد .

_ خیلی ممنون !

تهیونگ لعنتی زیرلب گفت و همزمان با کوک که به حموم رفت بلند شد و یه بطری برای خودش آورد و لیوانش پر کرد و خودشو به یه نوشیدنی دعوت کرد .

جونگ کوک از حموم دراومد و موهاشو خشک می‌کرد که تهیونگ نگاهی به جونگ کوک کرد .

_ پفففف

جونگ کوک که داشت سر آستینش رو درست می‌کرد چشماشو چرخوند و سعی کرد هیچ توجهی به تهیونگ نکنه .

_ هه هه ... تو بازم شبیه کوتوله ها شدی !

_ آها ... اما این مشکل من نیست که تو خیلی گنده ای !

_ حداقل این بهتر از اینه که یه کوتوله باشی !

جونگ کوک دندوناشو فشرد و سمت تهیونگ رفت و گوششو گرفت .

_ من ... کوتوله ... نیستم ! درضمن من ازت بزرگ ترم ! نمیتونی یکم احترام بزاری ؟!

_ آییی ... آییی وات ... د ... وات د فاک ... گوشم با ارزشمو ول ...

جونگ کوک هوفی کشید و گوششو ول کرد . روبروی تهیونگ نشست و انگشتشو به نشونه ی تهدید جلوش گرفت .

𝑨 𝑺𝒆𝒄𝒐𝒏𝒅 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒄𝒆 𝑨𝒕 𝒍𝒐𝒗𝒆 (Vkook) Translated ✅Where stories live. Discover now