PART 16

1.8K 307 40
                                    

صبح شده بود ، و نور خورشید از بین پرده ها به داخل اتاق می تابید . آواز زیبای پرنده ها رو میشد از پشت پنجره از بیرون از اتاق شنید که جونگ کوک تکونی خورد .

_ اهه ... سرم !

جونگ کوک ناله ای از درد سرش بخاطر مشروب که دیشب خورده بود ، کرد .

خیلی اروم بلند شد و سر دردناکشو با دستاش گرفت . دماغشو از درد چین داد و لای چشماشو باز کرد .

_ اهه ... دیشب... دیشب چه اتفاقی افتاد یادم نمیاد ؟!

ناله ای کرد و با چشمایی که دیگه کاملا باز شده بودن به اطراف نگاه کرد و یه ست مبل بزرگ مشکی سمت چپ اتاق که یه میز وسطشون بود و یه قفسه که روی دیوار بود و سمت چپش یه اینه ی بزرگ کنار دست شویی بود ، رو دید .

_ تهیونگ ... کجاست ؟!

آب دهنشو قورت داد و سرشو به اطراف تکون داد اما اثری از تهیونگ پیدا نکرد .

"دیشب کار اشتباهی کردم؟"

" الکل که باعث نشد من کنترلم از دست بدم نه؟! "

" نکنه..."

" نه... نه... نمیتونه این باشه "

چشماش از تعجب گشاد شد و ذهنش به هر موقعیت و اتفاقی رفت و اهمیتی نداد که درسته غلطه اشتباه یا نه .

خنده ی عصبیی کرد .

_ من قطعا نمیتونم همچین کاری کرده باشم ... مگه نه؟!

از خودش پرسید و سعی کرد جوابشو که قطعا توی اعماق مغزش بود رو پیدا کنه ، اما این سردرد لعنتی همه ی اطلاعات توی ذهنش رو قفل کرده بود و اجازه ی دسترسی بهشون رو نمی‌داد .

چند بار قبل اینکه از تخت بیاد پایین ، پلک زد . دوباره نشست و بلند شد .

_ اهه ... باسنم که درد نمیکنه

لبخند احمقانه ای زد و کمی از گناه مغز نگرانش کم شد .

اما هنوز آروم نشده، پس شروع کردن به گشتن که ببینه آیا جایی از بدنش درد میکنه یا نه

_ داری چیکار میکنی؟!

جونگ کوک با شنیدن صدای عمیق و آشنایی که نمی‌دونست چرا هیجان زده شده ، آب دهنشو قورت داد .

جونگ کوک خیلی اروم چرخید تا با تنها همسرش که هیچی توی صورتش خوانا نبود ملاقات کنه .

پیراهنی تنش نبود و مقدار کمی قطره های عرق از روی سینه هاش و عضلات شکمش و در آخر خط V لاینش می‌چکید .

جونگ کوک با تردید سرشو پایین انداخت و به سینه ی پهنش و یه عضلات شکم کوچولوش و اون خط V لاینش خیره شد .

" اوه گاد چقد چیزش بزرگ ... "

وات د فاک! جونگ کوک بس کن داری به چی فکر میکنی .

𝑨 𝑺𝒆𝒄𝒐𝒏𝒅 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒄𝒆 𝑨𝒕 𝒍𝒐𝒗𝒆 (Vkook) Translated ✅Where stories live. Discover now