جیسو اون روز صبح داشت از افسردگی میمرد ! صبح روز بعد برادرش و تنها کسی که میتونست اسمشو درست تلفظ کنه برمیگشتن سئول و اون واقعا ناراحت بود . تازه یکی دوروز بود که به خودش اعتراف کرده بود داره عاشق جین میشه و حالا اون میخواست بره و خب جین ... تعریفای خوبی از اون پسر دخترباز نشنیده بود ! احتمالا وقتی برمیگشت دوباره شروع میکرد به قرار گذاشتنای چند روزه و کلا جیسوی ۱۸ ساله مریض رو که نمیتونست اسم کسی رو درست بگه فراموش میکرد و این درحالی بود که جیسو واقعا نمیتونست جلوی تپشای عجیب غریب قلبشو برای اون پسر چهارشونه بگیره
÷آدم قحط بود آخه جیسو ؟ خلی ؟ این همه پسر جذاب تو مدرسه سعی میکردن بهت نزدیک شن اونوقت تو نه تنها رفتی عاشق یه مرد دخترباز شدی بلکه اون مرد ۱۰ سال ازت بزرگتره ! چه فعل و انفعالاتی تو سرت رخ داد که همچین غلطی کردی ؟
×کاش تو سرم رخ میداد چیون .. تو قلب خرم رخ داده !
چهیونگ دوست صمیمی جیسو بود که از بچگی باهم بودن و اگه اون دو دختر هرروز بهم زنگ نمیزدن و اتفاقات روزشون رو برای هم تعریف نمیکردن روزشون تموم نمیشد . درواقع چهیونگ اولین کسی بود که تو مدرسه بی توجه به مشکل جیسو بهش نزدیک شد و همیشه ازش درمقابل دیگران و حرفای آزار دهندشون محافظت میکرد
÷قلبت جدا خره !
جیسو اخمی به تصویر دوستش که تو لپتاپش مشخص بود کرد و با باد کردن لپ هاش از حرص مشتشو کنار خودش روی تخت کوبید
×چیزی که خودم میدونمو بهم نگو .. راهکار بده
چهیونگ چشماشو گرد کرد و درحالی که جیسو میدونست پشت میز کامپیتورش نشسته شونه بالا انداخت
÷چه راهکاری دارم بدم آخه احمق ؟ برا من یه عمری طول کشید تا کراشم رو داداشت بشه عشق ! تو چجوری تونستی تو یکماه عاشق و دلخسته یه آدم دخترباز بشی ؟
جیسو حالت گریه به خودش گرفت و سرشو به تاجی تخت کوبید
×نمیدونممم ... آخه اون جذاب ترین آدمیه که تو عمرم دیدم چیونااا
چشماش یهو پر از قلب شدن و به تصویر دوستش تو لپتاپ خیره شد
×صداش ، استایل ایستادنش ، نوع راه رفتنش ، حالت نگاهش ... بیشرف حتی موقع آشپزیم جذابه ! وقتی از خواب پا میشه ، وقتی خوابش میاد ، وقتی گشنشه ... پدرسگ همیشه یه جور مسخره ای جذابه !
جمله آخرشو با حرص گفت و باعث خنده چهیونگ شد
÷تو دیگه از عشق رد دادی ! اصن چیشد که حس کردی عاشقش شدی ؟
جیسو شونه بالا انداخت و با لبای آویزون به حرف اومد
×از وقتی اسمشو درست تلفظ میکنم زیادی تو فکرمه ... هی به همه چیش فکر میکنم ... سوکجین ... من مطمعنم اگه جذابیت یه انسان بود قطعا سوکجین میشد !
YOU ARE READING
Heaven Garden 🏡
Fanfictionاگر از پارک چانیول ، نویسنده جوان و مشهور کره ای بپرسین -به نظرت بهشت چه جور جاییه ؟ اون قطعا بهتون جواب میده : -جایی که کلبه های چوبی و کوچیک داره ، دور تا دورش رو درخت پوشونده ، به دریا نزدیکه و میشه تو ساحلش روی نیمکت های چوبی نشست و غذاهای خوشم...