Ch6: Beauty Or The Beast?

13K 2.4K 2.6K
                                    


تابستان سال 2012 در تاریخ 13 آگوست, ولما اریکسون ساعت ده شب از محل کارش که یک شیرینی فروشی کوچیک در مرکز شهر بود به خونه برگشت، فقط برای این که شوهرشو مُرده پیدا کنه‌.

طبق تشخیص پزشک قانونی، کارآگاه هوگو اریکسون در تاریخ نه و سی دقیقه با ضرب یک گلوله مستقیم به سر، به عبارتی یک هدشات، جان باخته بود.

هیچ اثری از ورود زوری، درگیری یا هر گونه اتفاق غیرعادی دیده نمی شد و پلیس قادر نبود هیچ اثر انگشتی یا سرنخی که اون ها رو به قاتل راهنمایی کنه پیدا کنه.
ولی علاوه بر اون، چیز دیگه ای هم وجود داشت که پلیس نمی دونست.
این فقط شروعش بود.

در هفته هایی که به دنبال اومدند، دقیقا هر جمعه ساعت نه و نیم یک پلیس به ضرب هدشات کشته شد. قتل های سریالی به مدت شش ماه پیدا کردند و در طی این مدت، دقیقا ۲۲ پلیس که بر حسب اتفاق ارتشی های قدیم بودند که توی نیروی ویژه خدمت می کردند، بدون رد و اثری کشته شدند.

هیچ کس، از جمله پلیس، نفهمید چرا قاتل دست از کارش بر داشت. یا حتی چرا شروع کرده بود.
ولی کابوسی که شروع کرد هیچ وقت از خاطر مردم پاک نشد و حتی حالا با وجود گذشت سال ها هم هر سوئدی می تونه اون داستان رو به خوبی تعریف کنه.

داستان قاتلی که 13 آگوست به دنیا اومد. یک روح. یک توهم. یک شورشی.
قاتلی که همه رسانه ها بهش یه لقب دادند.
"کابوس استکهلم"
کابوس استکهلم...
استکهلم.

:::::::::::

- چطور جرات می کنی!

تهیونگ با لحن عمیقا توهین شده و چشم های گشادی گفت و کمی سرشو عقب کشید. واقعا چه روسی اصیلی بود، مالیشکا صدا کردنش صرف برای اینکه یه امگا بود! اون یه دختر فاکی نبود که با ضمیر دختر خطاب بشه!

ولی به نظر استکهلم متوجه نگاه وحشی تهیونگ نشد، یا صرفاً اهمیت نداد، چون سرش به سمت در، جایی که حالا یکی وحشیانه بهش ضربه می زد چرخید و لباشو متفکرانه جمع کرد:

- این مزاحم ها با ما هستن یا دنبالمونن؟

تهیونگ حتی متوجه نشد استکهلم داره روسی حرف می زنه، فقط با ضربه بعدی که به در خورد لباشو محکم به هم فشرد و متقابلا به روسی تشر زد:

- خودت چی فکر می کنی؟

استکهلم ابروهاشو بالا داد و نگاه سرگرم شده آبیشو بهش دوخت.

- این اخلاقت کار دستت می ده مالیشکا. می شه اونو قرض بگیرم عزیزم؟

تهیونگ نمی دونست از چی بیشتر شوکه شده، از این که استکهلم انقدر محترمانه ازش خواسته بود تفنگشو بهش بده، یا این که عزیزم گفتنش باعث شده بود صورت تهیونگ داغ بشه! گاد، فاک به اون!

𝗦𝘁𝗼𝗰𝗸𝗵𝗼𝗹𝗺  | KOOKVWhere stories live. Discover now