▪︎12. Finally▪︎

384 70 91
                                    


از ماشین پیاده شد و با خم شدن ارنج نامجون دستش رو دور بازوش حلقه کرد و نفس عمیقی کشید. همیشه سعی میکرد از این نوع جشن ها دوری کنه اما اینبار رو استثنا قائل شده بود و پذیرفت که به عنوان همراه و معشوق نامجون و به عنوان کیم سوکجین، معروف‌ترین اسلحه فروش بره.

ترکیب جین با نامجون همونطور که عجیب جلوه میکرد زیبا و درخشنده هم بود. جین توی اون لباس و مدل موهایی که بالا زده بود گیرا و چشم گیر بود. همه نگاها سرتاپا روش بود و جین احساس غرور میکرد. اون خودشیفته نبود فقط از توجه خوشش میومد.

"کیم، چی شد که افتخار دیدنت رو بهم دادی"

مرد روبروش با نیشخند کثیفی که نامجون به شدت دلش میخواست اونو از روی صورتش محو کنه، خم شد و روی انگشت های جین بوسه‌‌ایی کاشت.
جین لبخند فریبانه‌ایی زد و سرش رو تکون داد. ترجیحش بر حرف زدن بود اما واقعا دلش میخواست ساکت بمونه و به مظلوم نماییش ادامه بده.

"شاید باورتون نشه اقای یانگ، اما واقعا دلم میخواد یه مدت با یاداوری حسرت نگاه های امشب روحم رو ارضا کنم"

مرد به طرز مسخره ایی خندید و بعد لبخندش روی صورتش ماسید، نگاهش به نامجون افتاد و سعی کرد خودش رو بی سر و صدا و بی دردسر عقب بکشه.
ترسش از بهم خوردن معامله‌ی بزرگی بود که با نامجون داشت و تمام حضار توی این صالن خوب مطلع بودن، کیم سوکجین، جئون جونگکوک و کیم تهیونگ خط قرمز های نامجونن.

"اگر اجازه بدین ما به راهمون ادامه بدیم اقای یانگ"

حرف طعنه دار نامجون باعث شد لبخند مضحک و لرزونی بزنه و راه اون دو نفر رو باز کنه. اونهایی که همیشه نامجون به دعوت هاشون جواب رد میداد تعجب رو نشون میداد و تنها میزبان بود که با لبخند بزرگ و راضیی به اون دو خیره شده بود.

"کیم نامجون، کیم سوکجین، واقعا خوشحال شدم وقتی اینجا دیدمتون، غافلگیری بزرگی بود"

سوکجین خندید و دستش رو جلوی دهنش گرفت. نامجون کمی بیشتر جین رو نزدیک خودش کرد و دستش رو توی دست دراز شده‌ی مرد گذاشت.
تنها کسی که نامجون حس میکرد میتونه بدون دشمنی تا اخرش باهاش ادامه بده. اون مرد قابل اعتمادی بود، خطرناک و حرفه ایی.

"مطمئنم اگه سوکجین مجبورت نمیکرد حتی از کارت دست هم نمیکشیدی"

نامجون خندید و سرش رو تکون داد.

"درسته، جین عزیزم پیشنهاد داد حتما به جشن شما بیایم، ممنونم از دعوتت"

"خوشحالم که تونستی راضیش کنی سوکجین، اون واقعا به حرف تو گوش میده"

جین انگشت هاش رو با خندیدنش همزمان تکون داد و نامجون لبخندی زد. حضور جین توی تصمیم گیری ها و کارهاش زیاد پررنگ بود.

NyctophiliaWhere stories live. Discover now