همونطور که روی پارکت نشسته بود جزوهای تخم مرغیشو از کیفش در اورد
میدونست جین یجا زهرشو میریزه ولی انتظار نداشت انقدر زود این اتفاق بیفته اونم برای جزوهای بدبختی که سر نوشتنشون دستش شکسته شده بود
بوی تخم گندیده ای که از کیفش میومد داشت خفش میکرد بدون اینکه نگاه دیگه ای به کیف بندازه کیف را داخل ماشین لباسشویی انداخت
همینطور که با اعصبانیت داشت کناره ناخنشو میخورد زنگ زد به تهیونگ
×بل....
_تو و اون هیونگتو با هم میکنم
_________________________نفسی عصبی کشید و نگاهشو به در کلاس داد
گردنش از بس سرشو چرخوند بود تا به در دید داشته باشه درد گرفته بود ولی هنوز تلاششون میکرد تا ثانیه ای برای به قتل رسوندن تهیونگ از دست نده
همونطور که سرشو کج کرده بود نگاهش به نامجون افتاد
نامجون بچه ای خرخون کلاس بود و بشدت منزوی بود
داستان های جالبی از نامجون داخل دانشگاه وجود نداشت
مثلا یه شایعه وجود داشت که هر کس با نامجون چشم تو چشم بشه نامجون نفرینش میکنه و این نفرین تا آخر عمرش گریبان گیرش میشه
و خب اون هاله ای سیاه و مکان امنی که نامجون برا خودش درست کرده بود نقش کمرنگی نداشت
همونطور که به هم زل زده بودن سرشو به معنی چیه تکون داد
که نامجون بدون هیچ واکنشی همونجوری بهش زل زده بود
بعد از چند دقیقه با فهمیدن اینکه نامجون قصد گرفتن نگاهش و ازش نداره انگشت فاکشو اورد بالا و چشم غره ای بدی به نامجون کرد
همین که نگاهشو از نامجون گرفت با جونگکوک که تازه وارد کلاس شده بود چشم تو چشم شد
نمیدونست چرا ولی وقتایی که با مرد چشم تو چشم میشد احساس عجیبی پیدا میکرد و خب ایده ایم براش نداشت ؟
جونگکوک بعد از چند ثانیه ای نگاهشو از چشمای تیله ای پسر گرفت و رفت سر جاش نشست
بعد از ورود جونگکوک تهیونگ نفس نفس زنان وارد کلاس شد و معذرت خواهی سر سری کرد و رفت کنار جیمین نشست
جیمین همونطور که با نگاهش کارای تهیونگو دنبال میکرد زیر لب جوری که فقط خودشون دوتا بشنون گفت
_کدوم گوری بودی ؟
×از اتوبوس جا موندم
_بزغاله مار دروغ....
هنوز حرفش تموم نشده بود که با صدای جونگکوک ساکت شد
+خب بچها امتحاناتتون اونقدری که انتظار داشتم خوب نبود و نمراتتون اصلا قابل قبول نیست
همونطور که داشت برگه های امتحانی رو پخش میکرد گفت
وقتی میخاست برگه ای جیمینو بهش بده اخم کرد و گفت
+اصلا خوب نبود آقای پارک امیدوارم تا پایان ترم بتونید خودتون ثابت کنید و گرنه مجبورم این ترم بندازمتون
جیمین با قیافه ای وا رفته بر گه ای امتحانشو گرفت
از سی نمره سه گرفته بود؟؟؟؟؟؟
اون مطمئن بود همشونو از نامجون که روی نیمکت جلوش نشسته بود و الان تنها نمره کامل کلاس بود نوشته بود
همونطور که با قیافه ای وا رفته به تهیونگ که با لبخند مستطیلیش به برگش نگاه میکردگفت
_چند شدی ؟
×بیست و هفت تو چی ؟
_سی بدون صفر
×چیییی ؟؟؟
امتحان که خیلی آسون بود ...
_امتحان برای کرم کتابی مثل او که شبانه روز کونشون تو کتابه معلومه که راحته برای تو....
برای دومین بار تو اون روز صدای بلند جونگکوک مانع گفتن ادامه ای حرفش شد
+به دلیل نمرات افتضاحتون من تصمیمی گرفتم که بتونید این نمراتو جبران کنید ....
باید تو گروهای سه نفر روی پروژه کار کنید
*چه پروژه ای استاد ؟؟؟
یکی از دخترای ته کلاس با صدای بلندی گفت
+موضوعو بهتون میگم و موضوع هر گروه با گروه دیگه فرق میکنه
و خب من گروه بندیاتونو انجام دادم و الان میخام بخونم پس سکوت را رعایت کنید
+مین هانا ،اوه یورا ،کیم میسون
پارک مینجی ،پارک سلگی ،هانگ میرا
کیم تهیونگ ،کیم نامجون ،پارک جیمین
با شنیدن اسمش و هم گروهیاش سریع روی صندلی نشست و با تعجب گفت
_درست شنیدم
×اره فکر کنم
برگشت به تهیونگ که مثل خودش تعجب کرد نگاه کرد
_امکان نداره********************
امیدوارم از خوندن این پارت لذت برده باشید♡
پارت بعد شرطیه
بای
ووت:40
YOU ARE READING
𝗦𝗜𝗡𝗚𝗟𝗘 𝗗𝗔𝗗 _
Fanfiction_من ازت خوشم میاد ؟! +ولی من یه پدر سینگلم...... *متوقف شده* 𝙜𝙚𝙣𝙧𝙚:𝘤𝘰𝘮𝘦𝘥𝘺,𝘶𝘯𝘪𝘷𝘦𝘳𝘴𝘪𝘵𝘺,𝘳𝘰𝘮𝘢𝘯𝘤𝘦 𝗺𝗮𝗶𝗻 𝗰𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 :𝗄𝗈𝗈𝗄𝗆𝗂𝗇 𝘄𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿:𝖡𝖺𝗌𝗂𝗅