𝒑𝒂𝒏𝒕𝒔

515 144 15
                                    

با احساس سردی پاهاشو داخل شکمش جمع کرد و سعی کرد دوباره بخوابد با احساس سردی بیشتر چشماشو باز کرد و با دیدن پاهای لختش  سریع روی تخت نشست
با ترس صفحه ای گوشیشو باز کرد و با دیدن ساعت ترسش بیشتر شد
چند وقت گذشته وقتی داشت داخل فضای مجازیش میچرخید پستی مبنا بر ساعت ارواح دیده بود و از روی کنجکاوی شروع به خوندنش کرده بود داخل اون پست گفته بود ساعت سه تا چهار صبح ارواح بیشترین ارتباط را با انسان ها دارن
تهیونگ با یاد آوری آن پست با ترس صفحه ای گوشیشو خاموش کرد و سعی کرد به احتمالای دیگه فکر کنه
×شاید یونگی دوباره وقتی خواب بودم باهام سکس کرده .....نه نه این نمیتونه باشه اون خودش بهم قول داده بود دیگه اینکارو نکنه .....اصلا چرا اینکارو باید میکرد؟
با شنیدن صدای بیرون از اتاق با ترس خودشو رو تخت جمع کرد
×اگه اون بیرون یه قاتل زنجیره ای باشه چی؟؟؟
احساس می‌کرد اگه یکم دیگه اون وضعیت پیش می‌رفت میزد زیر گریه
×نه نه تهیونگ تو نباید الان گریه کن بلند شو و مثل یه آدم قوی باهاش مواجه شو اره همینه ...
با اینکه هنوزم می‌ترسید ولی از روی تختش بلند شد و سمت کمد لباساش رفت
×اگه قراره باهاش مواجه شد چجوری باید از خودم محافظت کنم؟؟؟ اگه روح باشه چی؟؟؟یا مسیح من اشتباه کردم قول میدم از این به بعد هر یکشنبه برم کلیسا و دعا کنم ...دیگه جیمین هیونگم اذیت نمیکنم میدونم همه اینا بخاطر نفرین جیمین هیونگه ولی لطفا یه این بارو کمکم کن.....
با پیدا کردن چوب بیس‌بال دوران دبیرستان یونگی سریع برداشتش و با دیدن چوب بیس بال تک خنده ای کرد
دقیق یادش بود زمانی که برای اولین بار یونگی داشت بهش بیس بال یاد میداد لحظه ای که میخاست به توپ ضربه بزن چوب از دستش در رفته بود و مستقیم خورده بود تو صورت تهیونگ
با یاد آوری درد صورتش آن زمان صورتش تو هم جمع شد ولی خب تهیونگ ار اون درد راضی بود چون باعث شده بود یونگی برای اولین بار بوسش کند
با شنیدن دوباره صدا از یاد آوری خاطراتش دست کشید و سمت در اتاق رفت و آروم بازش کرد وفتی از اتاق خارج شد صدا هایی که از آشپزخانه میومد واضح تر شد
نفسی عمیق کشید و سمت آشپزخانه حرکت کرد
با دیدن فردی که تا کمر داخل یخچال خونش خم شده بود با ترس قدمی دیگه سمتش برداشت و چوب بیس بال را بالا برد و همین که خواست پایین بیاور پسر سرشو سمتش چرخوند تهیونگ با دیدن فرد با صورت قرمز شروع به جیغ زدن کرد و جیمین هم با دیدن تهیونگ تو اون شرایط شروع به جیغ زدن کرد
تهیونگ بعد از گذشت چند دقیقه با شناختن جیمین ناباور گفت
×هیونگ تویی؟؟؟؟
+نه په عمته
جیمین دستش را آروم روی قلبش گذاشت و یخچال تکیه داد و آروم لیز خورد
×هیونگ هیونگ ببخشید هیونگ خوبی؟؟
+میشه فقط دو دقیقه دهنتو ببندی....
تهیونگ با ترس لبشو گاز گرفت و آروم سمت جیمین که چشماشو بسته بود و به یخچال تکیه داده بود رفت
×هیونگ خوبی؟
+تو میخاستی منو بکشی؟؟؟
تهیونگ با استرس سعی کرد توضیح بده
×نه نه اصلا اینطور نیست هیونگ ...من فکر کردم دزده
جیمین با عصبانیت به پسر نگران چشم غره رفت و آروم از جاش بلند شد
+چرا بلند شدی؟؟؟
×سر و صدا اومد فکر کردم کسی وارد خونه شده چرا صورتت قرمزه؟؟؟
+به تو چه واقعا ؟؟
تهیونگ عصبی هوفی کشید و گفت
×نگرانت شدم برا همین پرسیدم
+کیک خوردم فهمیدیییی
تهیونگ با دیدن شلوار خودش توی پای جیمین با تعجب گفت
×چرا شلوار من و در اوردیی؟؟؟
+اهههه چقدر گیر میدی حوصله نداشتم شلوار پیدا کنم نترس بهت تجاوز نکردم
×دقیقا از همین میترسممم راستی جنی کجاست ؟
+پیش مامانبزرگ و بابابزرگش
×اوم
تهیونگ بدون هیچ حرفی سمت اتاقش داشت میرفت که با احساس حرکت کردم چیزی پشت سرش آروم سرشو چرخوند
×چیزی میخای بگی جیمین؟
جیمین همونطور که با چشمای پاپی طورش به تهیونگ نگاه می‌کرد گفت
+یونا نامزد جونگکوکه

من فکر کردم دزدهجیمین با عصبانیت به پسر نگران چشم غره رفت و آروم از جاش بلند شد +چرا بلند شدی؟؟؟×سر و صدا اومد فکر کردم کسی وارد خونه شده چرا صورتت قرمزه؟؟؟+به تو چه واقعا ؟؟تهیونگ عصبی هوفی کشید و گفت ×نگرانت شدم برا همین پرسیدم+کیک خوردم فهمیدیی...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

جئون یورا
20 ساله
:::::::::::::::::::::::::::
امیدوارم از خوندن این پارت لذت برده باشید♡
مراقب خودتون باشید لاولیا^^

𝗦𝗜𝗡𝗚𝗟𝗘 𝗗𝗔𝗗 _Where stories live. Discover now