𝒈𝒊𝒓𝒍

913 244 33
                                    

سه روز از اون اتفاق می گذشت
و جیمین تمام این سه روز در حال فکر کردن به پیشنهاد جونگکوک بود ...
تو این سه روز تهیونگ بیشتر از صد بار اومده بود دم در خونه جیمین و هربار با بی توجی های جیمین روبه رو می‌شد
برای بار صدم تو اون هفته صدای زنگ خونه جیمین رو از خواب بیدار کرد
بی حوصله سمت در رفت و بدون نگاه کرد به چشمی در را باز کرد و با چهره‌ای خندان تهیونگ روبه رو شد
_چی میخوای؟
+میتونم بیام داخل؟!
جیمین عصبی از جلو در رفت کنار و گذاشت پسر کوچیکتر وارد خونه بشه
بعد از وارد شدن پسر در و بست و به در تکیه داد
تهیونگ همونجوری که داشت روی مبل تک نفره وسط حال می‌نشست دسته گل بزرگ توی دستشو روی میز کنار مبل گذاشت
_کارت و بگو ...
تهیونگ همونطور که با خجالت نگاهشو از جیمین میگرفت شروع کرد به صحبت کرد
+اهوم....خب اول از همه من واقعا برای ترکوندن ماشینت معذرت میخوام نمیخاستم اونجوری بشه و پولشو کم کم بهت میدم و خب تو میدونی دیگه تمامش یدفعه نمیتونم بدم.....و سر اینکه سرت داد زدم معذرت میخام و امیدوارم این گلو به عنوان در خواست بخشش از من قبول کنی ....
_تموم شد ؟خیلی تاثیر گذار بود ....
تهیونگ همونطور که سعی می‌کرد بغضش در برابر لحن بی متفاوت جیمین نشکنه از جاش بلند شد
این رفتار جیمین برای تهیونگ تازگی داشت توی هفت و نیم سال دوستیشون اولین بار بود که جیمین اینجوری باهاش رفتار می‌کرد....
جیمین همیشه برای تهیونگ دلرحم بود و همیشه همکار می‌کرد تا تهیونگ ناراحت نباشه
ولی مثل اینکه اشتباهش نا بخشودنی بود ...
قدم های آرومش را سمت در برداشت و قبل از اینکه در و باز کنه آروم سرشو سمت جیمین بر گردوند و گفت
+بخاطر همه چیز معذرت میخام
همینکه خواست در را باز کنه با احساس بر خورد کردن چیز نرمی با پشتش برگشت و جیمین را دید که محکم از پشت بغلش کرده بود
+هیونگ..!!!
_خفه شو خربکار بیشعور ....شبیه یه خرس خیس و غمین اومده پیش من انتظار داره من دلم آب نشه ....
تهیونگ با شنیدن حرف جیمین خنده ای کرد و متقابلا جیمین را در آغوش گرفت
+دوست دارم هیونگ ....
_ولی من ازت منتفرم زشت.....
+بخشیدیم الان؟؟؟
_نه شرط دارم....
+چه شرطی؟؟؟؟؟
_جنی رو برای یک روز نگه دار ....
مثل اینکه قرار نبود هیونگش به راحتی ببخشتش...
_______________________
پنج ساعت از رفتن تهیونگ همرا جنی می گذشت و جیمین تا جایی که میتونست به خودش رسیده بود و از خونه زده بود بیرون
_امروز میخام به عنوان یک پدر مجرد زندگی کنم ...نه یک دانشجوی بی پول بدبخت ...
با اتمام جملش زد زیر خنده و سمت کافه ای خودش به راه افتاد
آروم در کافه رو باز کرد و وارد شد
کافه خیلی خلوت بود و در کل پنج شش نفر تو کافه دیده نمی‌شدند
آروم سمت یکی از میزا رفت و روش نشست و سفارششو داد
همونطور که داشت با گوشیش ور میرفت و با شنیدن صدای کسی سرشو آورد بالا
=ببخشید اینجا میتونم بشینم یا جای کسیه؟
لبخند ملایمی زد و رو به دختر جوون رو به روش گفت
_نه بفرمایید
دختر با خجالت روبه روی پسر زیبای روبه روش نشست
=ببخشید جسارت نباشه ولی شما سینگلید ؟
جیمین با شنیدن جمله ای دختر نیشخندی زد و آروم سرشو آورد بالا و به چشمای دختر خیره شو و لبخندی ملایم زد
_بله و خانم زیبایی مثل شما همراهی دارن؟
دختر با شنیدن جمله ای پسر خنده ای کرد و موهاش را پشت گوشش داد گفت
=نه .....کیم جیا و شما؟
پسره لبخندی زد و گفت
_پارک جیمین ....از آشنایی باهات خوشبختم جیا
=همچینین

2ساعت بعد

دو ساعت از آشنایی جیا با جیمین می‌گذشت و تو این دو ساعت اون دو نفر انقدر بهم نزدیک شده بودن که اگه کسی از دور میدیدتشون فکر می‌کرد چند ساله همدیگه رو می‌شناسن....
_فکر کن زندگی برای یک پدر سینگل تنها چجوریه .....همیشه خودتی و بچه ...هیچکس نیس پشتت باشه ...تازه تو بخاطر بچت باید از نیازهای خودت بزنی.....
دختر با ناراحتی به جیمین که نمایشی سرشو داخل دستاش گرفته بود خیره شد
=اشکال نداره جیمین شی
_فکر میکنی دختر من فردا بزرگ بشه چه فکری میکنه در مورد پدرش....
=جنی صد در صد برای داشتن پدری مثل شما به خودش افتخار میکنه
_دختر بیچارم بدون مادر داره بزرگ میشه
با گفتن جمله اش سرشو انداخت پایین و نمایشی اشکاشو پاک کرد
=میخای شماره منو داشته باشید برای کمک شاید بتونم کمکتون کنم
با شنیدن جمله ای دختر لبخندی زد ولی سریع لبخندشو خورد
(*نقشه با موفقیت کامل انجام شد...)
با حالت نمایشی سرشو تکون دادو گفت
_نه نه من نمیخام اذیت بشید...
دختر که از اون قرمز تر نمیشد سرتکون دادو گفت
=نه نه اذیت نمیشم اتفاقا من بیشتر اوقات بیکارم
جیمین لبخندی زد و شماره ای دختر را گرفت
_جیا شی برای من کاری پیش اومده متاسفانه باید برم شما که مشکی ندارید ...
دختر لبخند معذبی زد و گفت
=نه جیمین شی
جیمین دست دخترو را بوسید سمت در کافه رفت
_فعلا
=فعلا...مراقب خودت باش


کیم جیا 24 ساله

Oops! Ang larawang ito ay hindi sumusunod sa aming mga alituntunin sa nilalaman. Upang magpatuloy sa pag-publish, subukan itong alisin o mag-upload ng bago.

کیم جیا
24 ساله

های گایزززز
چطوریدد؟؟
شرط:85
امیدوارم از این پارت لذت برده باشید
و اگه دوست داشتید میتونید فالو کنید♡

𝗦𝗜𝗡𝗚𝗟𝗘 𝗗𝗔𝗗 _Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon