legendary V ( Vhope)

562 25 1
                                    

ساعت مچی گرون قیمتش رو چک کرد و  از آسانسور خارج شد، رمز در رو وارد کرد و بعد از گذاشتن اثر انگشتش برای اسکن در خونه باز شد. چمدونش رو با خودش از پله های خونه ی دوبلکس شیکش بالا برد و کنار تخت مشکی رنگش رهاش کرد. تلفن همراهش رو از جیب شلوارش درآورد و با شماره ی مورد نطرش تماس گرفت و با پیچیدن صدای آشنای جیمین تو گوشش کمی اخم هاش رو باز کرد
"آژانس خدمات جنسی پرپل...اوپراتور نود و پنج صحبت میکنه...بفرمایید"
_من کد نود و چهار نوزده هستم...
"آه....بله جناب....شما مشتری وی آی پی ما هستید"
_برای رزرو آنلاینی که هفته پیش انجام داده بودم...تماس گرفتم...برای کد نود و پنج سی..
"بله آقا درسته...وی افسانه ای ما برای ساعت هفت در خدمت شما خواهد بود...اصلا جای نگرانی نیست"
_باشه من منتظرشم...
"اوقات خوشی رو داشته باشید آقا...ممنون که آژانس ما رو انتخاب کردید...شب خوش"
_شب خوش
تلفنش رو روی پاتختی گذاشت و بلافاصله لباس هاش رو درآورد وارد حمام شد، سریع دوش گرفت و لباس هاش رو از چمدونش خارج کرد. تا اومدن وی افسانه ای تقریبا یک ساعت وقت داشت پس مثل همیشه با حوصله اتاق و بقیه خونه رو مرتب کرد و لباس های راحتیش رو تنش کرد، موهای بلوندش رو خشک کرد و سراغ یخچال رفت از قبل از پرواز تا الان چیزی نخورده بود و به همین خاطر احساس گرسنگی میکرد. سیب سبز رنگی رو از توی جا میوه ای برداشت و مشغول گاز زدنش شد، روی کاناپه لم داد و مسیج هاش رو چک کرد. با صدای زنگ در سرش رو بالا آورد و سیب تموم شده ش رو داخل سطل انداخت، در رو روی مهمونش باز کرد و اجازه ی ورود بهش داد. تهیونگ با موهای موج دار مشکی و کت چرم و شلوار تنگش همراه با آرایش کم و لبخند خیره کننده ش جلوی در خونه هوسوک بود و با هیجان وارد خونه شد
_خوشحالم میبینمت جی هوپ شی...کدت رو که جیمین بهم گفت حدس زدم تازه از پاریس برگشته باشی...رسیدن بخیر
_ممنونم وی...خوش اومدی راحت باش...
تهیونگ با همون لبخند زیباش روی کاناپه نشست و به هوسوک که سمت آشپزخونه میرفت نگاه کرد
_توی پاریس خوش گذشت؟!...توی اخبار هنرمندان دیدم طرحات رو اونا فوق العاده بودن...من واقعا هنرت رو تحسین میکنم...تو قطعا بیرون تخت خواب هم یه هیولای کار بلدی...
هوسوک با لیوان آبمیوه سمت تهیونگ اومد و بهش لبخند زد، برخلاف بقیه اون تهیونگ رو به چشم تن فروش نمیدید و رابطه ی دوستانه ای در کنار منفعت دوطرفه شون باهاش داشت.
_موی حالت دار خیلی بهت میاد وی...سکشی تر از همیشه شدی...
_موهای بلوند توهم عالی بنظر میرسه...جذاب تر از همیشه شدی...نمیتونم بیشتر از این برات صبر کنم...جی هوپ شی....
هوسو‌‌ک به پسر مشتاق روبروش پوزخندی زد و از جاش بلند شد و در حالی که سمت اتاق خوابش میرفت گفت
_دنبالم بیا...کاری میکنم امشب رو هم مثل دفعات دیگه مون فراموش نکنی...
تهیونگ لیوان خالی آبمیوه ش رو روی میز گذاشت و پشت سر هوسوک راه افتاد با وارد شدن به اتاق خوابش لبخند زد و از پشت به هوسوک چسبید و مشغول باز کردن دکمه های لباس مردونه ش شد
_امشب سخت بفاکم بده جی....میخوام عمیق حست کنم...
هوسوک انگشت های بلند تهیونگ رو گرفت و بوسه ای روش زد و دستبندی که توی دستش بود رو دور مچ لاغر تهیونگ بست
_لباست رو در بیار....میخوام به دستات رو به پایین تخت ببندم...برای شروع قراره دیکم رو عمیقا توی دهنت فرو کنی...
تهیونگ سریعا اطاعت کرد و لباسش رو از تنش در آورد و پایین پاش انداخت به کمک هوسوک روی تخت دراز کشید و سرش رو از لب تخت به پایین خم کرد. هوسوک دست هاش رو با دستبند بست و چک کرد که براش آزار دهنده نباشه
_اگر اذیت میشی فقط بهم بگو...همه چیز اوکیه؟!
تهیونگ همونطور که هوسوک رو سر و ته میدید تایید کرد و با هیجان حرکت بعدی هوسوک رو دنبال کرد. هوسوک شلوارکش رو همراه لباس زیرش در آورد و به تخت نزدیک شد، دیکش رو توی دستش گرفت و آروم به لبهای تهیونگ باهاش ضربه زد. تهیونگ با کمال میل دهنش رو برای ورود دیک هوسوک باز کرد و چشم هاش رو بست، هوسوک با حس گرما و رطوبت دهن تهیونگ آهی کشید و دیکش رو عمیقتر فرو کرد. با ضربات یکنواختی مشغول حرکت کردن توی دهن تهیونگ شد و ناله های پی در پیش گوش تهیونگ رو نوازش میکرد، با حس نزدیک بودنش از دهن تهیونگ بیرون کشید و باعث شد پسر کوچکتر نفس نفس بزنه.
_دلم برای دوست کوچولوت تنگ شده بود جی...
تهیونگ با پایان حرفش نیشخند زد و با قرار گرفتن هوسوک بین پاهاش به خودش لرزید. هوسوک با یه حرکت شلوار تنگ و چسبونش رو همراه لباس زیرش پایین کشید و بدن برهنه ش رو نوازش کرد و زبونش رو به آرومی سر سینه های تحریک شده ی تهیونگ کشید و با شنیدن ناله ی عمیقش گاز آرومی ازش گرفت
_بزار ببینیم وقتی داخلت هم هست بهش میگی کوچولو؟!
پاهای بلند تهیونگ رو از هم فاصله داد و رون های لاغر و کشیده ش رو بوسید و مشغول مارک کردنش شد، تهیونگ با لذت چشم هاش رو بست و به ناله هاش اجازه ی آزاد شدن داد.
_آاااااه...جی...هممممم...لطفااااااا
هوسوک بوسه ای به شکم کیوت تخت تهیونگ زد و پهلوهاش رو با آرامش نوازش کرد
_لطفا چی بیبی؟!...بهم بگو...مطمعن باش بدستش میاری...
با اسیر شدن سر سینه ی حساسش بین دست های هوسوک بار دیگه ناله کرد و سرش رو به بالش زیرش فشار داد
_لطفا لمسم...بفاکم بده...بزار تورو حس کنم...لطفااا
هوسوک به مارکی که روی گردن تهیونگ گذاشت بود بوسه زد و انگشت هاش رو با لوب مورد علاقه ی ته آماده کرد. پاهای تهیونگ رو از هم باز کرد و انگشت های لاغرش رو با احتیاط دونه دونه واردش کرد و سعی کرد برای دیکش آماده ش کنه.
_جی‌....اااااااه...لطفا....جی....من...خودت رو میخوام...
هوسوک به بی طاقتی بیبی زیرش نیشخند زد و انگشت هاش رو خارج کرد و دیک صفت شده ی تهیونگ رو کمی ماساژ داد، مچ های لاغرش رو از دستبند آزاد کرد و به آرومی وارد سوراخ تنگش شد. تهیونگ با حس دیک هوسوک درونش نفسش گرفت و کمرش رو از تخت فاصله داد و به بازوی هوسوک چنگ زد
_جی...آهععهه...
هوسوک لب های متورم تهیونگ رو بوسید و بیشتر واردش شد و تن برهنه ش رو آروم نوازش کرد و گذاشت به سایزش عادت کنه. با علامت تهیونگ حرکاتش رو شروع کرد و از حس تنگی سوراخش دور دیکش ناله ی عمیقی از ته حلقش خارج شد
_آآآآآآآه.....وی.....وی.....لعنتی....
ضرباتش رو عمیقتر کرد و پهلو های تهیونگ رو محکم گرفت
_آههههه....بیشتر....محکمتر....خودشه....همونجا...
تهیونگ با حلقه کردن دستاش دور گردن هوسوک اون رو پایین کشید و بوسه ای رو شروع کرد و در حالی که میلرزید به اوجش نزدیک تر شد
_آهههه....من....دارم میام....لطفا ادامه بده...ااااه....
با احساس دست هوسوک دور دیکش و ضرباتی که لذت رو بهش منتقل میکردن با ناله ی بلندی به اوج رسید و نفس نفس زد. هوسوک هم بعد از چند ضربه ی دیگه خودش رو داخل کاندوم خالی کرد و از تهیونگ بیرون کشید.
_تو واقعا افسانه ای هستی وی....فوق العاده ای...
تهیونگ با بی حالی لبخند زد و هوسوک رو در آغوش گرفت
_توهم مشتری مورد علاقه ی منی....همیشه از با تو بودن لذت میبرم...
هوسوک بوسه ای به موهای شلخته ی تهیونگ زد و ملافه ی روی خودشون کشید
_امشب رو کنارم بمون...‌صبح بعد از اینکه دستپختم رو خوردی میتونی بری...
تهیونگ با لبخند موافقت کرد و سرش رو توی گردن هوسوک فرو برد و در حالی که عطر تن هوسوک رو بو میکشید بخواب رفت

one shot: BTSWhere stories live. Discover now