PT:4

86 14 0
                                    

(ایالات متحده، نیویورک_ رزیدنس لاین، 08:30)

وارد خونه‌ شد و چمدون مشکی‌رنگش رو کنار دیوار قرار داد.
نفس عمیقی از هوای خونه کشید، هیچ عطری نداشت.
با قدم‌های نسبتاً آرومش وارد آشپزخونه شد.
نگاهش رو به یخچال خالی از هیچ مواد غذایی داد.
نگاهش به لیمو‌های زرد رنگی که توی ظرف در بسته‌ای قرار داشتن افتاد و همون لحظه ذهنش پیش پسری رفت که روز قبل توی فرودگاه اتفاقی باهاش تصادف کرده بود.
البته از نظر تهیونگ، اون برخورد کاملاً اتفاقی بود؛ ولی اون نمی‌دونست پسری که باهاش ملاقات‌ کرده بود چه کسیه.
حتی نمی‌دونست اون پسر، برای این‌که باهاش حرف بزنه از قصد بلیطش رو روی زمین انداخته بود!
اخم محوی بین ابرو‌های کم پشتش نشست و لب‌‌هاش رو با زبونش خیس کرد.
به‌سمت قهوه ساز رفت تا برای خودش قهوه درست کنه.
اون قهوه نمی‌خورد؛ پس چرا داشت قهوه درست می‌کرد؟
اخم بین ابرو‌هاش بخاطر حواس‌پرتی‌اش پررنگ‌تر شد.
با صدای زنگ خوردن گوشیش، همون‌طور که از آشپزخونه خارج می‌شد تماس رو برقرار کرد.
صدا و لحن آشنای پروفسور میلر توی گوش‌هاش پیچید.

"خوش برگشتی کیم."

تهیونگ خنده‌ی آرومی کرد و همون‌طور که به‌سمت اتاقش میرفت با صدای مردونه‌اش پرسید.

"دلت برام‌ تنگ شده بود؟"

صدای خنده‌های مورگان مهمون گوش‌ها شد.
وارد اتاق شد و نگاهی به اتاقی که توی تاریکی فرو رفته بود انداخت.
مثل همیشه تاریک بود، اون حتی علاقه‌ای به این‌که پرده‌های بلند و ضخیم پنجره‌ها رو کنار بزنه نداشت.
از این‌که کسی خونه‌اش رو ببینه متنفر بود، هر چند که توی طبقه‌ی 83 اون آسمون‌خراش زندگی می‌کرد و حتی اگه پرده‌ها رو کنار می‌زد فضای داخل خونه‌اش دیده نمی‌شد!
در حالی‌که که مقابل پنجره‌های بزرگ‌ اتاقش که با پرده‌های طوسی‌رنگ بزرگ و ضخیمی پوشیده شده بودند ایستاده بود، خنده‌ی آرومی کرد.

"مگه کسی هم هست که دلتنگ تهیونگ کیم نشه؟!"

انگشت اشاره‌اش رو روی سطح پرده کشید و به خاکی که روی بند‌انگشتش نشسته بود، خیره شد.
آب دهانش رو فرو برد و با کنترل کردن لحنش، خون‌سرد گفت:

"لطفت رو می‌رسونه، پروفسور."

قدم‌های بلندش رو به‌طرف کمد لباس‌هاش برداشت.
مورگان مکث کرد و توی سکوت به صدای نفس‌های آروم تهیونگ گوش داد.

"کِی برمی‌گردی بیمارستان؟"

تهیونگ همون‌طور که نگاهِ تیره‌اش رو بین لباس‌های تیره‌رنگش می‌چرخوند، کوتاه جواب داد.

"امروز."

"خوبه، بیمارستان بهت نیاز داره."

مورگان در جواب با لحن آروم و لحجه‌ی آمریکایی‌اش گفت.

 Me Before YouWhere stories live. Discover now