تهیونگ تکخند عصبیای زد و سرش رو پایین انداخت، گوشه ابروش رو خاروند و نگاه عصبیاش رو به پسر داد.
اون پسر لول دیگهای از تخس بودن و بیپروایی بود و این روی عصاب تهیونگ بود.
جونگکوک نیشخندی زد و کلاه کاسکت رو مقابل تهیونگ گرفت و ادامه داد."کامآن مردِ من، کلاه ایمنی بهت میاد."
تخس بودن پسر مقابلش براش غیرقابل تحمل بود، دستهاش رو به کمرش زد و قدمی به جلو برداشت.
با صدای دورگه و بمش که لحن عصبیاش به خوبی مشخص بود شروع به حرف زدن کرد."عاقبت خوبی در انتظارت نیست، میدونی جئون؟"
جونگکوک طبق عادت زبونش رو به پیرسینگش کشید و لب پایینش رو توی دهنش برد.
کلاه رو روی پاش گذاشت و با انگشت اشارهاش طرهای از موهای مشکیرنگ و نسبتاً نمدارش رو پشت گوشش زد و پرسید."مثلاً؟"
"مثلاً میتونم همینجا کاری کنم از زنده بودنت پشیمون شی!"
تهیونگ با خونسردی گفت، جونگکوک شونهای بالا انداخت و کلاه کاست رو مقابل پسر بزرگتر گرفت و گفت:
"شروع کن دکتر، میتونیم ببینیم مقاومت کدوممون بیشتره!"
تهیونگ پوزخندی زد، قدمی به جلو برداشت و کلاه کاست رو از دست پسر گرفت و کنار گوش پسر زمزمه کرد.
"خودت خواستی!"
عقب رفت و کلاه رو روی سرش گذاشت و بدون توجه به نگاهِ خیرهی پسر، روی موتور مدل بالا و گرون قیمتش نشست.
جونگکوک نیشخندی زد و کلاه ایمنی خودش رو روی سرش گذاشت، موتور مشکیرنگش رو روشن کرد و سرش رو به سمت پسر بزرگتر چرخوند و با نیشخند جذاب گوشهی لبش گفت:"محکم بشین دکتر، قراره مقاومتت رو بسنجم."
و دستهاش رو به سمت دستهای تهیونگ برد و دور کمر باریک و ورزیدهی خودش حلقه کرد.
جونگکوک سرش رو چرخوند و به مقابلش خیره شد، فشار دستهاش رو دور فرمون زیاد کرد و لحظهای بعد صدای گوش خراش لاستیکهای بزرگ و گرون قیمت موتورش سکوت پارکینگ رو شکست و روی کف پارکینگ رد انداخت.
از پارکینگ خارج شدن و وارد جادهی اصلی شدند، جونگکوک بدون توجه با سرعت بالایی از ماشینهای توی جاده سبقت میگرفت و هر لحظه سرعتش رو بیشتر از قبل میکرد بهطوری که اخم بین ابروهای تهیونگ بخاطر سرعت زیادشون پررنگتر شد.
جونگکوک لحظهای سرش رو عقب برد و با صدای نسبتاً بلندی خطاب به تهیونگ گفت:"از سواری لذت میبری، دکتر؟"
تهیونگ نیشخندی زد، بخاطر فاصلهی کم بین بدنهاشون شنیدن صدای جونگکوک سخت نبود.
.
.
.
.حدود بیست دقیقهای گذشته بود که بالاخره جونگکوک سرعتش رو کم کرد و مقابل رزیدنس لاین برج معروفی که فقط افراد ثروتمند شرایط زندگی کردن توش رو داشتند و تهیونگ یکی از اونها بود، توقف کرد.
موتور رو خاموش کرد و پاش رو روی زمین گذاشت، کلاه ایمنیاش رو از روی سرش برداشت و بهسمت تهیونگی که هنوز روی موتور نشسته بود چرخید و نیشخندی زد.
تهیونگ از روی موتور بلند شد، جونگکوک نگاه شیفتهاش رو روی تهیونگی که با کت شلوار و کلاه ایمنی جذابتر از همیشه شده بود چرخوند و توی ذهنش از مسیح بابت خلق تهیونگ سپاسگزاری کرد.
تهیونگ کلاه کاسکت رو از روی سرش برداشت و بدون حرفی بهطرف جونگکوک گرفتش.
جونگکوک نیمنگاهی به کلاه انداخت و از دست تهیونگ گرفتش، گفت:
BẠN ĐANG ĐỌC
Me Before You
Fanfictionتهیونگ کیم، جراح موفق ایالات متحده عاشق دلشکستهای که به دلیل گذشته تلخ و عذابآورش تبدیل به آدمی میشه که اعتمادش رو نسبت به آدمها از دست میده. و جونگکوک جئون، بوکسور معروفی که ادعا میکنه تهیونگ رو دوست داره و وارد زندگیش میشه. جونگکوک جئون،...