"𝘀𝗰𝗮𝗻𝗱𝗮𝗹"|2

3K 206 15
                                    

Tehyung
با رسیدن به به هتل به جیمین گفتم توی لابی بشینه تا من و جونگکوک به پذیرش بریم و کلید اتاق رو بگیریم.
با رسیدن به پذیرش اروم کوک رو صدا کردم
×نظرت چیه یه اتاق بگیریم اونم دوخوابه.
_مگه میشه نظر دیگه ای داد وقتی این یکی پرفکت
×خب پس اوکی
زنگی که رو به روم بود رو زدم و منتظر شدم.
خانمی با زبون چینی به حرف اومد
! بفرمایید در خدمتم
کوک هم با زبون چینی جوابش رو داد
_اتاق دو خوابه میخوایم برای پنج روز.
! مدارک رو لطف میکنید؟
×بله حتما
مدارک هر سه مون رو بهش دادیم که به سرعت وارد سیستم کرد و کلید اتاق رو بهمون داد.
! امیدوارم بتونیم رضایت شما رو به دست بیاریم.
با لبخند کلید رو گرفتیم و به سمت جیمین رفتیم
_جیمینی پاشو بریم اتاقمون
+باشه هیونگ
و همونطور که چشم هاش رو با دست های تپلش ماساژ میداد بلند شد.
قبل از اینکه دستش به سمت چمدون بره، سریع دسته اش رو گرفتم و جلوتر از همه به راه افتادم.
نگاهی به شماره اتاق انداختم و متوجه شدم طبقه پنجم هستیم.
با خستگی وارد اسانسور شدیم و طبقه پنج رو زدم.
+میگم هیونگ میشه کنار کار تفریح هم داشته باشیم؟
_چرا که نه حتما خوشگله
سرشو به طرفم چرخوند و با لبای جلو اومده کیوت گفت
+هیونگ ازم ناراحتی اینجوری رفتار میکنی
×چجوری؟
+همین بی توجهی میکنی
خندم گرفت بخاطر لحن صداش
×نهه کیوتی، خسته ام فقط یکم استراحت کنم خوب میشه.
+هوم.
با باز شدن در آسانسور سریع به سمت شماره اتاق خودمون رفتم و بعداز انداختن کلید توی در وارد شدیم.
کارت رو روی جا کارتیش گذاشتم تا لامپ ها روشن بشن
+واااااااااو چه قشنگه
_نه به قشنگی تو
+ها؟
×هیچی، جونگکوک خسته است نمیدونه چی داره میگه
و بعد سریع دستشو کشیدم و به سمت تنها اتاقی که اونجا قرار داشت رفتم و با دیدن تخت کینگ سایز داخل اتاق قند توی دلم آب شد.
_شت دل تو دلم نیست روی این تخت به فاکش بدم.
×پنج روز فرصت داری
چمدون هارو روی زمین گذاشتم و پالتوی نسکافه ای رنگم در آوردم و روی جالباسی انداختم.
_بریم پیش جیمین
×بریم.
همین که از اتاق بیرون رفتیم جیمین رو که روی مبل خواب رفته و موهاش توی صورتش ریخته و مهم ترین بخش لباش جمع شده بود و غنچه شده بود و این یعنی ضعف رفتن دل من واسه اون مو مشکی کیوت.
نگاهی به جونگکوک کنار دستم انداختم که با چشمای قلبی داشت به جیمین نگاه میکرد.
_چطوری این همه سال طاقت آوردم و نخوردمش
×تو بیا اینو بخور
با نگاهی پوکر برگشت سمتم
_ایشش ضدحال، ریدی تو حسم
×همینو میخواستم
و بدون توجه به سمت جیمین رفتم و براید بغلش کردم.
همین که توی بغلم گرفتمش لباشو بیش از حد معمول غنچه کرد و لباسمو توی دستش گرفت
اروم خم شدم و لبامو روی اون غنچه ها گذاشتم و مک ارومی زدم
_هی تنها تنها
و به سرعت خودشو به من رسوند و لباشو گذاشت روی لبای جیمین و چندتا مک آبدار زد.
من در عجب بودم با اینجور مک زدن کوک چرا جیمین بیدار نشده.
ولی اینکه جیمین خوش خوابه و اگه خسته باشه بمب کنارش بترکونن بیدار نمیشع رو هم نمیشد در نظر نگیریم.
روی تخت گذاشتمش و خودمم بعداز تعویض لباسام کنارش رو تخت دراز کشیدم.
ولی با شنیدن صدام توسط کوک از روی تخت بلند شدم و دنبالش گشتم
با فهمیدن اینکه صداش از توی حموم میاد ابروهام بالا پرید
×چیه
_یه مشکلی پیش اومده
در حموم شیشه ای رو باز کردم و پوزخند گفتم
× چیه
_بیدار شده
×کی بیدار شدع
_کی نه چی.
و بعد به پایین تنش خیره شد.
با دیدن دیک کینگ سایز شق کرده اش آب دهنم راه افتاد
×فقط بخاطر یه بوسه که اونم جیمین حتی نفهمید و همراهی نکرد؟
_میدونی که در برابر جیمین چقدر سست عنصرم.
×معلومه که میدونم.. حالا من چیکار کنم؟
_کمکم کن.
×چی به من میرسع؟
_هرچی بگی قبوله ولی الان کمکم کن
×هوووم
با در آوردن لباسام وارد حموم شدم و روی کوک خم شدم.
لبامو روی لباش گذاشتم و دستمو به دیکش رسوندم
_اوممم ام
ناله هاش توی دهنم خفه میشد و این زیادی قشنگ بود.
با نشستن دستش رو دیکم ناله ای بلند سر دادم.
×اهههههه فاک
به دیوار کوبیدمش و با زبونم دهنش رو به فاک دادم.
انقد با دست هامون همدیگه رو ماساژ دادیم تا ناله هامون به اخر رسید و به اوج رسیدیم
_اههههههههههه
×اهههه هومم
یکم همونجوری موندیم تا اپدیت بشیم و بعد از هم فاصله گرفتیم.
_ممنون
×قراره جبرانش کنی
به سمت دوش رفتیم و بعداز یه دوش دونفره با حوله بیرون اومدیم و به سمت اتاق رفتیم.
_کاش بیدار باشع
×اسکلی؟ ببینه دوتایی حوله تنمونه نمیگه دوتایی باهم حموم چیکار میکردید
_هندجاب
×خفه شو
تیشرت مشکی با شلوار ورزشی پوشیدم و خودمو پیش جیمین انداختم.
کوک هم با یه تیپ لش اونطرف جیمین دراز کشید.
خودمو به جیمین نزدیک کردم و همونطور که ملافه رو روش میکشیدم بوسه ای روی پیشونیش زدم.
و بعد با حس گرمای تن جیمین به عالم خواب رفتم.

𝗩𝗮𝗻𝘀𝗵𝗼𝘁ᵛᵐⁱⁿᵏᵒᵒᵏWhere stories live. Discover now