𝒉𝒐𝒕|𝒔𝒆𝒗𝒆𝒏.𝒔𝒐𝒎𝒆

3.5K 183 31
                                    

عرضم به حضورتون که..
جیمین باتم نیست و ورسه
باتم نداریم کلا همه به جز نامجون ورس هستند.
قربان شما بریم برای شروع

________________________________________


namjoon.

بعداز یه هفته خسته کننده بهمون برای سه روز فرصت استراحت دادن.
+بیاین جرعت حقیقت بازی کنیم
_احتمالا این بازی برای بچه ها نیست.
+اگه بدونی چجوری باید بازی کنی نه
_چجوریه

جیمین بلند شد و. بطری سوجو برداشت، بطری سوجو نصفه بود و احتمالا با محتویات داخلش نمیتونستیم بازی کنیم
یهو بطری سوجو بالا رفت و جیمین کل محتویات داخلش رو خورد.
با تعجب بهش خیره شدیم مه با نیشخند گفت
+هنوز پارک جیمین رو نشناختید
دستاشو. روی سرش. گذاشت و بعداز کمی ماساژ دادن شقیقه هاش سمت میز رفت و پایین نشست و به همه اشاره کرد تا به دور میز بیان.
همراه با بقیه از روی مبل پایین رفتیم و روی زمین کنار جیمین و دور میز نشستیم.
+قوانین رو بگم همین الان، حقیقت و جرعت داریم.. اگه جرعت بود که ناگزیرید انجامش بدیم و اگه بگید نمیخوام انجام بدم یه جرعت بدتر ازون براتون در نظر میگیرم، و درمورد حقیقت باید بگم چند شات میچینیم جلوتون و در صورت علاقه نداشتن به سوال یا یه شات میخورید و یا یه تیکه از لباستون رو در میارید... و باید بدونید که در صورت جواب ندادن به حقیقت باید یه جرعت که براتون در نظر میگیرم انجام بدید... اوک؟

همه سری تکون دادن و منتظر به دست های جیمین که روی بطری نشسته بود خیره شدند.

با چرخیدن بطری و افتادن سرو تهش به جیمین و یونگی ابروهای همه بالا رفت.
جیمین نیشخندی زد و رو به یونگی گفت
+جرعت یا حقیقت؟
#جرعت
+دستتو روی دیک فردی که از اول دبیو تا الان چشمتو گرفته بزار
#این چه جرعت مسخریه اخه
+قوانین رو که یادت نرفته؟
#اوکی
یونگی بلند شد و با چهره ای کاملا خنثی سمت جونگکوک رفت و دستشو روی دیکش گذاشت و فشرد.

Jungkook
با فشرده شدن دیکم توی مشت یونگی نفسم رفت و اخمی کردم.
یونگی یکم دیگه دیکمو ماساژ داد و بعد سر جاش برگشت.
+خب یونگی هیونگ بچرخون
یونگی بدون حرف خم شد و بطری رو چرخوند
با افتادن سر و تهش به تهیونگ و نامجون نیشخند جیمین پر رنگ تر شد.
×جرعت یا حقیقت؟
÷حقیقت.
×اخرین باری که جق زدی!
نامجون یه نگاه به همه انداخت و یه شات رفت بالا.
×جرعت.. اممم، برای جیهوپ هندجاب برو
÷چییی
×بهتره انجامش بدی.
نامجون با خجالت نزدیک جیهوپ شد و دستشو توی شلوار جیهوپ فرو کرد.
هوسوک هیونگ با برخورد دست نامجون به التش ناله کرد و خودشو منقبض کرد.
+بهتره همراهی کنید تا تموم شه.
هیچکدوم هیچی نگفتن و به کارشون ادامه دادن، بعداز دقایقی تلاش و ناله کردن، هوسوک با ناله ای توی دست نامجون اومد.
با بیرون اومدن دست نامجون و. کام جیهوپ که روش خودنمایی میکرد تهیونگ با صدای هیجان زده رو بهشون گفت
×کامشو بده خودش بخوره
=چ.. چییییی
×زودباش هیونگ، آب کمر خودته
=ایش
هوسوک دست نامجون رو به لباش نزدیک کرد و اروم با زبونش شروع کرد به پاک کردن کام خودش.
با تمیز شدن دست نامجون، هیونگ بلند شد و سر جای خودش نشست.
ایندفعه تهیونگ بطری رو چرخوند که افتاد به جیمین و نامجون.
÷جرعت یا حقیقت؟
جیمین با نیشخندش خم شد سمت نامجون و گفت
+جرعت
÷اممم خب.. نوتلا رو برات میارم، روی یه قسمت از بدن اعضا میریزم حالا هر قسمت که عشقم بکشه و تو باید اون رو. کامل بخوری و تمیز کنی
+کل اعضا؟
÷یس
+اوک

𝗩𝗮𝗻𝘀𝗵𝗼𝘁ᵛᵐⁱⁿᵏᵒᵒᵏWhere stories live. Discover now