"𝘀𝗰𝗮𝗻𝗱𝗮𝗹"|4

3.3K 163 15
                                    

min
لبامو روی لبای جونگکوک گذاشتم و خودمو روی دیکش تکون دادم.
_اومم
با نشستن دست تهیونگ روی نیپلام و کبود شدن گردنم توسط لباش ناله ای سر دادم که توی دهن کوک خفه شد.
دستمو به موهای کوک رسوندم و اروم کشیدم.
با فاصله گرفتنش لبخند اغواکننده ای زدم و زبونمو روی لبم کشیدم.
+ن.. نفسم داشت بن.. د می اومد
_چه خوبه که فقط من و تهیونگ نفست رو بند میاریم.
با صدای بم تهیونک چرخیدم سمتش
×پاشو از روی کوک
+چشم.
اروم از روی کوک بلند شدم و روی تشک تخت نشستم.
×شلوار و باکسرت رو هم در بیار.
با خجالت نگاهی به اون دوتا انداختم که رو به روم پایین تخت ایستاده بودن و منتظر بودن تا برهنه شم
+هیونگ...
_خودم برات در میارم
و روی تخت اومد و دوزانو روبه روم نشست.
دست انداخت و شلوار و باکسرم رو همزمان پایین کشید.
_اوووووف، پدصگ سفید
+اعهه هیونگ
اروم خم شد و لباشو روی پوستم گذاشت
رون هام رو توی دهنش کشید می مکید و لیس میزد.
با گاز نسبتا محکمی که از اون قسمت گرفت، جیغی کشیدم.
+اخخخخ هیونگگگ
_جوووون بیبی.
تهیونگ برهنه رو تخت اومد و همونطور که جونگکوک رو ازم دور میکرد گفت
×وقت رو تلف نکن.. پاشو از پاتختی لوب بیار، اگه نبود تو کیف من هست
_اوک
نگاهی به تهیونگ انداختم که با پوزخند بین پاهام میومد.
اروم پاهام رو از فاصله داد و اروم از زانو خم کرد.
×میخوام آمادت کنم خوشگله.
_بیا
لوب رو از دست کوک گرفت و درشو باز کرد.
مقدار قابل توجهی لوب روی دستش ریخت و به سمت سوراخم برد.
×سعی کن شل بگیری
جونگکوک کنارم نشست و لباشو به لبام رسوند.
با فشرده شدن انگشت های بلند تهیونگ به سوراخ باکره ام، جیغ کوتاهی توی دهن جونگکوک کشیدم.
×وااااو چه تنگییی.
با اینکه دردش قابل تحمل بود ولی آه و ناله هام ناشی از درد کوچیکم رو نمیتونستم کنترل کنم.
جونگکوک دستشو به دیکم رسوند و با شستش سر قارچی شکلش رو نوازش کرد.
+اممم.. هو.. ممممم
به سرعت به موهای جونگکوم چنگ زدم سرشو از خودم دور کردم
+اههههههههههه هیونگ
_خوبه بیبی ناله کن.
تهیونگ بعداز اینکه با سه تا از انگشتاش به فاکم داد خم شد و بوسه ای به شکمم زد.
×میدونی چرا گفتیم دوست نداریم شکمت سیکس پک داشته باشه
+اهه... چ.. چرا
_چون شکم پنبه ایت انقد نرمه که دلمون میخواد گازش بگیریم، و از طرف دیگه اگه به عضله باشه یه گوریل عضله ای داریم، و دوست ندارم به جای یکی، بشه دوتا
+قانع شدم.
_خوبه.
با ریخته شدن لوب روی سوراخم لرز کوچکی از تنم رد شد
×میخوام شروع کنم
+میترسم
_ما پیشتیم.
تهیونگ دیکش رو به ورودیم مالش داد و یهو بدون هیچ خبری تا نصفه واردم کرد
+اهههه اخخخخ هیونگگگگ
×کوک کاری کن دردش کم بشه
جونگکوک خم شد و دیکم رو توی دستش کرفت و پمپ کرد.
و بعد وارد دهنش کرد
+اهههههه
بین دوراهی گیر کردم، به درد فکر کنم یا لذت.
×برای اینکه اذیت نشی مجبورم
و یهو تمام دیکش رو وارد کرد و من حتی فرصت اخ گفتن نداشتم، نفسم بند اومد.
ماهیچه های ورودیم خیلی زیاد از هم باز شدن و احتمال خونریزی بود.
با اولین ضربه دردم اوج گرفت و من تازه به خودم اومدن و جیغ بلندی کشیدم
+اخخخخخخخخ
ضربه دومو که زد مستقیم به پروستاتم برخورد کرد و باعث شد گیج شده به تهیونگ خیره بشم
×میدونم نقطه لذتت رو پیدا کردم
با زدن ضربه سوم نتونستم طاقت بیارم و اشکام سرازیر شدن.
دیکم توی دهن کوک بود و تهیونگ هی به پروستام ضربه میزد و این برای من زیادی بود
+اههههه، فاااااااااککک
با فاصله گرفتن کوک از دیکم چشمام هام رو باز کردم و بهش خیره شدم.
_بهتر نیست از اون دهنت استفاده مفید تری ببری.
و بلند شد و دیک برهنه اش رو به دهنم فشرد.
_برام بخورش بیبی.
اروم دهنم رو باز و کمی از اون حجم رو بزرگ رو توی دهنم جا دادم.
بیشتر از اون قسمت رو نمیتونستم توی دهن کوچیکم جای بدم.
_اههه دهنت زیادی کوچیکه
ضربع های تهیونگ به پروستاتم همینجور ادامه داشت و دیک کوک هم توی دهنم بود.
نمیدونستم دیک رو توی دهنم جا بدم یا ناله کنم.
کوک موهام رو گرفت و نیمی از دیکش رو توی دهنم
جا کرد و شروع به تلمبه زدن کرد.
ناله های جونگکوک و تهیونگ انقدر زیاد شد که کل فضای اتاق پر شده بود از ناله های بلندشون.
با پر شدن دهنم از مایعی و مزه شوری که داخل دهنم پیچید عوقی زدم.
_اهههههه
همون موقع باسنم داغ شد و ناله ی بلندش من و به وجد آورد.
×اهههههههه.
هردو ازم بیرون کشیدم.
همین که خواستم مایع داخل دهنم رو به بیرون سوق بدم صدای کوک مانع شد
_بخورش.
اروم منی کوک رو قورت دادم و پشت بندش سرفه ای کردم.
تهیونگ زبونش رو روی دیکم کشید و همه اش رو وارد دهنش کرد.
+اههههه.
تند تند برام لیس میزد و می مکید.
چند دقیقع گذشت ناگهان حس کردم تو ابرام و چشمام سیاهی رفت
+فاااااااک، اهه
تهیونگ کامم رو کامل خورد و بعد بلند شد.
×بیبی زیادی خوب بودی
خواستم بلند شدم که کوک دستشو روی سینه ام قرار داد
_الان وقته استراحته، بعداز استراحت یه راند دیگه به ما بدهکاری
+هیونگ، اذیتم نکن
_جدی ام بچه، بخواب
+باشه
دوبارع به حالت قبل برگشتم و با خجالت پاهام رو روی هم قرار دادم.
تهکوک دو طرفم دراز کشیدن و ملافه رو روی هر سه مون کشیدن.
قبل از اینکه بخوابن سوالی که ذهنم رو درگیر کرده بود رو پرسیدم.
+چیشد که با خاله هام ازدواج کردید و چیشد یهو دلتون خواست باهام سکس کنید.
_خب، ما از همون اول هم گی بودیم، و من و تهیونگ باهم بودیم. میدونی که بابای من و تهیونگ سهامدار شرکتتون هستن.
+میدونم
×خب ما خاله هات رو توی شرکت دیدیم، پدربزرگت میخواست ما با خاله هات ازذواج کنیم، من و کوک هم اولش مخالف بودیم، ولی وقتی خاله هات بهمون گفتن باید ازدواج کنند تا ارث پدربزرگت بهشون برسع قبول کردیم ازدواج کنیم، ولی اونا میدونن ما گی هستیم
+چییییی میدونننن
_اره همون موقع بهشون گفتیم، و اونا هم قبول کردن فقط همخونه باشیم باهم
+اونا میدونن که شم...
_ارع میدونن من و ته باهمیم
+شت.
×وحتی میدونن تورو میخوایم
+چیییییییییی، شوخیییی میکنیییی دیگههه
_نه کاملا جدی هستیم.
+یعن..
_اههه خسته ایم جیمین، مهم اینه که مانعی برای باهم بودنمون نیست.
+ببخشید.
اروم توی بغلشون خزیدم و با ارامش خوابیدم.
×اره بخوابید، راند دوم باید هردومون رو توی خودت حا بدی.
با خستگی چشمام رو روی هم گذاشتم و حتی به حرف های تهیونگ گوش ندادم چه برسه به جواب دادن.

قرار بود زیادی خوش بگذره.

______________________________________
زود تمومش کردم که دیگه نخوام پارت اضافی بنویسم و شمارو هم خسته نکنم.
میدونم اسمات نویسم خوب نیست، شما به خوبی خودتون ببخشید.
ژانر درخواستی بعدیتون چیه؟
ژانر چندشاتی بعدی رو با نظر شما انتخاب میکنم.
کامنت یادتون نره.
ووت فراموش نشه
ممنون از شما
«بدون ادیت»

𝗩𝗮𝗻𝘀𝗵𝗼𝘁ᵛᵐⁱⁿᵏᵒᵒᵏWhere stories live. Discover now