empty_heartᵏᵒᵒᵏᵛ|1

1.4K 104 20
                                    

با پخش شدن آهنگ مد نظرم پوزخندی زدم و دستی رو تنه ماشین که آلبالویی بود کشیدم.

_اههه حیف این عروسک که دست اون بچه سوسولا میوفته

کاپوت ماشین رو بالا زد و سعی کرد بفهمه مشکل از کجاشه.

درست فهمیدید اون یه مکانیک بود.. ولی نه هر مکانیکی اون معروف و. مشهور بود و حرفه اش زبان زد همه..

اون دکتر ماشین ها بود... پول داشت ولی بخاطر عشقی که به ماشین ها داشت دست از همه چی کشید و شغل مکانیکی رو انتخاب کرد.

+امم؟؟ ببخشید

سرشو بالا آورد و همونطور که دستشو به لبه کاپوت گرفته بود و اون یکی تکیه گاه خودش با ابرو های بالا رفته منتظر به اون پسر که توی نور ایستاده بود نگاه کرد

_بفرمایید؟

+ماشینم رو آورد...

_اسم.. جنس.. و چندسال فعالیت ماشین رو روی برگه روی میز بنویس.. ماشینتم ببر گاراژ تا کارم تموم شه

و بعد دوباره خم شد توی ماشین و با لبخند دستشو سمت دم و دستگاه ماشین برد

_بریم برای سرحال کردنت عروسک

درگیر ماشین بود و اهمیتی به اطرافش نمیداد.. مثل عاشقی که غرق نگاه معشوق میشد.. جونگکوک هم غرق ماشینی شده بود که ساعاتی بعد قرار نبود دیگه باشه.

با مطمئن شدن از اوکی بودن ماشین سرشو از داخل کاپوت بیرون آورد و نفس عمیقی از خستگی کشید.

قلنج گردنشو شکوند و دست به کمر زد و با لبخند نگاهی به ماشین انداخت.

_ببخشید؟

جونگکوک نگاهشو از ماشین گرفت و به شخصی که خلوتش رو بهم زد داد.

_بله؟

_ماشین توی گاراژه.. کارتون تموم نشده؟ من عجله دارم باید برم

جونگکوک بدون حرف سمت ماشین رفت که با دیدن مرسدس بنز نقره ای سوتی از روی تعجب زد

_فرمی رو که پر مردی رو بده

تهیونگ خم شد تا برگه رو از روی میز برداره که همین باعث شد نگاه جونگکوک بچرخه و روی باسن پسر بشینه

زیر لب جوری که فقط خودش بشنوه زمزمه کرد

_علاوه بر ماشینت خودتم خیره کننده ای دارلینگ

با تکون خوردن فرم جلوی چشم هاش به خودش اومد بعداز زدن تک سرفه ای برگه رو از دست پسر چاپید

_به چیزی خیره بودید آقای جئون؟

جونگکوک همونطور که اطلاعات ماشین رو میخوند با لحن خودشیفته ای جواب تهیونگ رو داد

_اره.. نگاهم روی اندامت بود

_اوه؟ دوستش داشتی؟

نگاه متحیر جونگکوک بالا اومد و روی صورت شیطون تهیونگ نشست

𝗩𝗮𝗻𝘀𝗵𝗼𝘁ᵛᵐⁱⁿᵏᵒᵒᵏWhere stories live. Discover now