ᴮˡᵒᵒᵈ "ˢᵒᵖᵐⁱⁿ" |5

1.2K 111 15
                                    

با دستای خونی کلتش رو روی میز گذاشت و چاقوی کندی رو برداشت.

_نوچ نوچ.. دستبرد زدن؟ اونم به اسلحه های پادشاه مافیا؟ کامان مِن تو خیلی دلیری

با نیشخند سمت مرد برهنه رفت و رو به روش ایستاد

_بیا یکم باهم بازی کنیم هوم؟

مرد تکونی خورد ولی هیچی به زبون نیاورد... شاید زبونی نداشت..

_اوه؟ چرا حرف نمیزنی؟ شت.. شوگا زبونت و از حلقومت در آورده؟

با دیدن چشمای ترسیده مرد رو به روش خنده ای سر داد و چاقو رو بالا آورد و نزدیک چشمای ترسیده مرد برد

_خب وقتشه کار بوی فرندم رو تکمیل کنم... قراره دیکت رو از خایه ببرم مرد دلیر

و با خونسردی چاقو کُند رو نزدیک دیک چروکیده و شل مرد برد.

_جالب اینجاست که این چاقو تیز نیست.. و قراره کلی زجر بکشی

با کشیده شدن چاقو روی دیک مرد.. مرد تکونی خورد ولی بازم حرفی از گلوش بیرون نیومد.. دهن پرخونش صحنه ای منزجر کننده ای رو به وجود اورده بود ولی نه برای "جی" (لقب هوسوک در دنیای مافیا)

دقایقی گذشت و فقط خنده هوسوک و تکون خوردن های شدید مرد قابل مشاهده بود..

خون سرخ از دیک مرد چاق رو به روش سرازیر شده بود ولی هنوز به تخم های سیاه و چندش مردک نرسیده بود.

_تو با این دیک سیاه و کوتاهت چطوری هرزه هارو به فاک میدادی؟

_واو دلم میسوزه برای اون بدبختی که زیر تو بوده.. هرچند پولی که میدادی واقعا ارزش زیر تو رفتن رو دا...

با شنیدن صدای خونسرد شوگا دست از کارش کشید و سمت دوست پسرش چرخید

×کارو تموم کن.. جیمین زنگ زده.. باهامون کار داره

هوسوک سری تکون داد و سمت مینهو چرخید

_امم ببخشید نتونستم بیشتر از این ازت پذیرایی کنم.. ولی خب کار مهمی برام پیش اومده باید برم.

کلت طلاییش رو برداشت و و به سمت عضو خصوصی مرد نشونه گرفت و با یه شلیک خون فوران شده رو تماشا کرد.

و حتی مهلت تکون خوردن نداد و سریع ماشه رو کشید و یه گلوله توی مغز پوک طرف خالی کرد.

و بدون اهمیت به جنازه غرق خون چو از انبار متروکه بیرون زد و سمت ماشین مشکی زد گلوله اش رفت..

با دیدن یونگی که پشت فرمونه.. سریع در رو باز کرد و روی صندلی کنارش جا گرفت..

_اهه چقدر انرژی صرف کردم یونگ

.....

هوسوک با حیرت به منظره جلوش خیره شد...

سی تا کامیون حاوی اسلحه.. مواد مخدر... و اعضای بدن جلوش قرار داشتن و بهش چشمک میزدن

𝗩𝗮𝗻𝘀𝗵𝗼𝘁ᵛᵐⁱⁿᵏᵒᵒᵏWhere stories live. Discover now