visit

725 106 140
                                    

قسمت پانزدهم:دیدار
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
با گام های بلند همون جور که لباسش خیس خالی بود از اتاق خارج شد و جلوی چشم خدمه متعجب که از دیدن وضیعت تهیونگ ترسیده بودن ‌و جرعت نگاه کردن به پیرهن خونی جونگ کوک رو نداشتن سمت در بزرگ عمارت رفت و داد زد.

_باز کن این لعنتی رو

دایانا به سرعت درو باز کرد و تا لحظه آخر نگاهشو از تهیونگ نگرفت.
_تو زنده میمونی کیم ولی کاری میکنم که هزار بار در روز بمیری!

نگهبان که عصبانیت وصف نشدنی جونگ کوک رو دیده بود در جلورو برای گذاشتن تهیونگ باز کرد و بعد از گذاشتن تهیونگ تو ماشین توسط جونگ کوک چند قدم به عقب رفت و جونک کوک سوار ماشینش شد.
تهیونگ بیهوش بود و به ارومی نفس میکشید ، هنوزم دستش خونریزی داشت و این بیشتر باعث کلافه شدن جونگ کوک‌ میشد برای همین دست پسر رو از مچ بین دست ازادش گرفت و با یک دست فرمون رو گرفت و دنده رو عوض میکرد.
خون از لای انگشتاش میچکید و جونگ کوک فهمید که چقدر میتونه در عین حال که خونو دوست داشته باشه به شدت هم ازش متنفر باشه!
تهیونگ پسر خوش شانسی بود که جونگ کوک زودتر از ساعتی که قرار بود به عمارت برگرده برگشته بود وگرنه معلوم نبود چه بلایی قرار بود سرش بیاد.
جونگ کوک مردی بود که همیشه حس ششمش بهش درست میگفت و الان که تهیونگ رو تو این وضع میدید به این موضوع بیشتر پی میبرد چون از صبح که تهیونگ رو تنها گذاشت حس بدی تو تک تک اجزای بدنش پخش شد و تهشم تهیونگ رو‌ غرق در خون خودش تو وان حمام عمارتش پیدا کرد.
جونگ کوک فقط بخاطر خواسته های خودش بود که به تهیونگ توجه میکرد وگرنه دلیل دیگه ای نمیتونست داشته باشه...هیچ دلیلی!

به محض رسیدن جلوی بیمارستان بدون هیچ مکثی از ماشین پیاده شد و در سمت تهیونگ رو باز کرد و پسر نیمه جون رو روی دستاش بلند کرد
جونگ کوک رسما داشت با بردن تهیونگ به بیمارستان به رسانه ها اعلام میکرد که دوست پسر من خودکشی کرده ، ولی با این حال نمیتونست سر جون تهیونگ ریسک کنه و فقط برای اینکه ی مشت مردم احمق حرفای بی معنی بزنن بذاره تهیونگ ذره ذره جون بده.
با ورودش به بیمارستان با صدای بلند درخواست تخت کرد.

_ی تختِ لعنتی بیارید

صدای پچ‌ پچ‌ هایی که به گوشش میرسید از هر زمان دیگه بیشتر اعصاب و روانش رو خدشه دار میکرد
پچ پچ هایی مثل "اون جئون جونگ کوک نیست؟" و...
پرستارا با تعجب به جونگ کوک‌ و بعد به پسر بین دستاش که به نظر مرده بود زل زده بودن و میخواستن برای گرفتن امضا یا عکس جلو برن ولی نمیدونستن در شرایطی که جونگ کوک قرار داشت ممکن بود چه واکنشی از خودش نشون بده ، اصلا ممکن بود بخاطر این درخواست احمقانه اشون در اون وضعیت زندشون بذاره؟

_مگه کرید؟

عصبانی غرید که باعث شد پرستار جوانی تخت رو به سمتش هول بده و جونگ کوک تهیونگ رو روی تخت بذاره و  با اومدن دکتر سمت تخت بی اختیار دست سالم اما سرد تهیونگ رو بین دستای گرم خودش بگیره.

AMYGDALA "Kookv"Where stories live. Discover now