Empire

898 116 188
                                    

قسمت بیست و دوم:امپایر
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
حالا صدای نفس های سنگین خودشم به ناله های تهیونگ اضافه شده بود و ی هارمونی به شدت فاکی رو رقم زده بود.

_دوستت دارم!

با زدن چند ضربه دیگه عضوش رو به سرعت بیرون کشید و اجازه داد کامش توی آب استخر بپاچه ، همزمان با کام شدنش تهیونگ هم بین دستاش به ارگاسم رسید و بلندترین ناله که میتونست اون روز بکنه رو سر داد.

قفسه سینه تهیونگ به سرعت بالا و پایین میشد و با چشم های نیمه بازش به جونگ کوک‌ خیره شده بود و لبخند ریزی رو کنج لباش مهمون کرده بود.
جونگ کوک‌ هم به خاطر فعالیت شدیدی که داشتن به نفس نفس افتاده بود ولی بیشتر نفس زدنش به خاطر زیبایی بی حد و‌ مرز الهه رو به روش بود!
پسری که دوست داشت جوری اونو در آغوش بکشه که تا تو اغوشش حل بشه و جسم و روحشون باهم ادغام بشه.

جونگ کوک همچنان محو تهیونگ بود تا اینکه دست های تهیونگ دور گردنش حلقه شدن و سرش روی شونه اش قرار گرفت.

+میشه از اب بریم بیرون؟ حس میکنم انقدر زیر آب موندم پوستم مثل پیرمردا چروک شده
جونگ کوک از این تشییه تهیونگ تکخنده ای کرد و با پیچیدن دستاش دور تهیونگ موافقتش رو اعلام کرد.
_علاوه بر پوستت که مثل پیرمردا شده حوصلتم مثل اونا کم شده

تهیونگ سرشو از رو شونه مرد بلند کرد و گاز محکمی ازش گرفت
_گربه وحشی
تهیونگ جوابی بهش نداد و سرشو دوباره روی شونه مرد گذاشت . جونگ کوک با دیدن جواب ندادن تهیونگ که میلی به بحث کردن نداشت محکمتر تهیونگ رو تو اغوشش گرفت.
_پاهاتو دور کمرم حلقه کن
تهیونگ بدون ذره ای مخالفت پاهاش رو مثل کوالایی دور بدن جونگ کوک‌ حلقه کرد

+لباسام چی؟
_برات جدیدشو میخرم
+ولی من اونارو دوست دارم
_به خدمه میگم بیارنشون

همون جور که میگفت از پله های نردبون استخر بالا رفت و به سرعت حوله ای برداشت و دور بدن تهیونگ انداخت.
تهیونگ از بدن جونگ کوک جدا شد و حوله ای رو به دست جونگ کوک داد
+بپوشش
_اگه نمیگفتی هم میپوشیدم
+واقعا میپوشیدی؟
_این جای تعجب داره؟
+اره چون تو واقعا کله خرابی ، برای همین ازت بعید نیست که جلوی خدمه لخت بری بیرون

با شیطنت گفت و ابرویی بالا انداخت ، جونگ کوک طبق عادتش زبونش رو به اخرین دندونش فشرد و بند حولش رو محکم کرد
_واقعا؟
تهیونگ سرشو بطور پروگونه ای تکون داد و با حرکت یهویی جونگ کوک بهت زده هینی کشید
+بذارم زمین

با مشت به کمر جونگ کوک‌ میکوبید تا بذارتش زمین ؛ اون رسما تهیونگ رو مثل گونی سیب زمینی رو‌ دوشش انداخته بود و درحال خارج شدن از استخر بود.

_همونجور سر و ته بمون و‌ خوش بگذرون کیم
+گفتم بذارم زمینن
جونگ کوک توجهی به پسر نکرد و در شیشه ای رو برای خروج باز کرد و از استخر خارج شد.

AMYGDALA "Kookv"Where stories live. Discover now