stay with me

553 83 207
                                    

قسمت نوزدهم: پیشم بمون
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
تهیونگ از شک اتفاق رخ داده صدای اوم مانندی از خودش ساطع کرد که تو دهان جونگ کوک خفه شد و باعث پوزخند پسر بزگتر شد.
تهیونگ با حس هجوم خون به صورتش سریع دستاشو رو سینه های برجسته جونگ کوک گذاشت و اونو به عقب هول داد
جونگ کوک پوزخند صدا داری زد و نگاهی به ساعتش انداخت

_به نفعته تا وقتی برمیگردم برای گفتن اینکه چرا با اون حال پریدی تو اتاقم جوابی آماده کرده باشی!
+چی؟

تهیونگ که فکر میکردم با کاری که کرده جونگ کوک بیخیال ماجرا شده لبش رو به دندون گرفت
_منو احمق فرض نکن کیم
ابرویی بالا انداخت و سمت اتاق لباساش رفت.

تهیونگ خشک شده به جای خالی پسر بزرگتر زل زده بود و سعی میکرد با بزاقش دهان خشک شدش رو تر کنه ولی هرچی بیشتر پیش می‌رفت از ترس جونگ کوک دهانش خشک تر میشد.
خودشم نمیتونست درک کنه چطور انقدر سریع این همه اتفاق رخ داد و جونگ کوک بهش ابراز علاقه کرده بود
انقدر سریع که تهیونگ فکر میکرد خوابه برای همین نیشگونی از خودش گرفت و با حس درد فهمید که بیداره و خواب نمیبینه!

راهشو به سمت تخت از پیش گرفت و روی تخت جونگ کوک نشست
زیاد طولی نکشید که جونگ کوک درحالی که کراواتش رو مرتب میکرد از اتاق خارج شد و سمت میز اینه اتاق خوابش رفت و از ادکلنی که بیشتر از ادکلن های دیگه روی میز خودنمایی میکرد و عطرش هوش و حواس رو از سر تهیونگ میپروند زد.

نگاهی از داخل آینه به تهیونگی که بهش زل زده بود انداخت و سرشو سوالی چرخوند
هنوز یک ساعت هم از اعتراف علاقش به تهیونگ نمیگذشت و اون پسر حتی دوست پسرش هم به حساب نمیومد ولی نمیدونست به چه علت هنوز نرفته دلتنگش شده!
با چند قدم بلند سریع خودشو بهش رسوند و دستشو رو موهای اشفته تهیونگ گذاشت

_منتظر جوابت هستم...فندق!
خم شد و بوسه ای کوتاه روی گونه تهیونگ گذاشت و دوباره صاف ایستاد
+فن...فندق؟
جونگ کوک لبخند کجی زد و بدون جواب دادن به تهیونگ از اتاق خارج شد
+اون الان به من گفت...فندق؟
___________________________________________
پسر با متانت خاصی عینکش رو از چشماش برداشت و از ماشین پیاده شد و نگاهش رو به ساختمون عظیم الجثه رو به روش داد
_A.J?
پوزخندی به این اسم زد و راهشو به سمت ورودی اون ساختمون کشید . بعد از ورودش به اون ساختون از نمای داخلی اون ساختون به وجد اومد و ابرویی بالا انداخت

×ببخشید جناب
پسر با شنیدن صدایی نا آشنایی به سمتش چرخید و لبخندی به چهره اون مرد زد
_با من بودید ؟
×بله ، تاحالارو شمارو اینجا ندیده بودم ، از کارکنان جدید هستید؟
_نه
×میتونم بدونم برای چی اینجا حضور دارید؟
_با آقای آرکت قرار ملاقات داشتم
×شما؟
_کیم هستم ، کیم دوهان!
×خوش اومدید اقای کیم ایشون منتظر شما هستن
_ممنون میشم منو تا اتاق ایشون راهنمایی کنید
×بله حتما

AMYGDALA "Kookv"Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin