2

2.6K 445 78
                                    

تهیونگ: جدی؟! جاتونو عوض کرد؟!

هوسوک قوطیِ خالیِ قهوه ی توی دستش رو با حرص فشرد: آره بی پدر!

جین خنده ی ریزی کرد، کمی تو بغل نامجون جا به جا شد و از پشت سرش رو به شونه‌ی اون تکیه داد: آخیی، حالا کی پیشت میشینه؟

نامجون حلقه ی دستش رو دور شکم جین سفت تر کرد و جای هوسوک جواب داد: مین یونگی. این پسر شخصیتش کاملا بر خلاف هوسوکه.

و پشت گوش جین رو خیلی کوتاه بوسید.

جانگ کوک متعجب به نامجون نگاه کرد: یعنی چی؟

جیمین: لابد یه پسر ساکت و کم انرژیه.

نامجون: دقیقا. تازه یه سال هم از منو هوسوک بزرگ تره.

تهیونگ: چطور ممکنه؟

نامجون: خیلی سادست.یا یه سال مدرسه نرفته یا یه سال دیر شروع کرده.

جانگ کوک: چرا؟

نامجون: دیگه از اونش بی خبرم.

هوسوک کلافه شد: بسه،بحثو عوض کنید.

جین تایید کرد: موافقم.تو خونه ی هوسوک دور هم جمع نشدیم ک راجع به مدرستون حرف بزنیم.

جانگ کوک با شیطنت گفت: راس میگه، بیاین راجع به دانشگاه جین هیونگ حرف بزنیم.

جین:یااا!!

همه خندیدند.

نامجون:مکنه، عشق منو اذیت نکن.

جانگ کوک چشم‌هاش رو گردوند و گفت: هیونگ، خودتم خوب میدونی از این کار لذت میبرم!

جیمین برای اینکه بحث رو عوض کنه گفت: واسه تعطیلات سال نو چیکاره‌اید؟

هوسوک:میرم پیش مامان بابا و نونا به 'گوانگجو'[یکی از شهرای کره]

جین:منم که معلومه. با نامجونم.

نامجون دوباره پشت گوش جین رو بوسید، ولی اینبار طولانی‌.

تهیونگ: من هیچ برنامه ی خاصی ندارم.

جانگ کوک: منم.

جیمین پیشنهاد کرد: پس بیاین سال نو رو با هم بگذرونیم.

جانگ کوک ذوق زده دست‌هاش رو به هم کوبید: آره آره،عالی میشه.

هوسوک:اوه پس امسال مکنه لاین میخوان بترکونند!

Loving YouWhere stories live. Discover now