-نگه دارم؟
-اره ،باید یچیزی بخوریم،تو رو نمیدونم ولی من از گشنگی پس میفتم
سهون ماشین را کنار زد و سوییچ را چرخاند،ماشین خاموش شد.سهون کمربندش را باز کرد و از ماشین پیاده شد.در سمت جونگین را باز کرد و سمتش خم شد.یکی از دستانش را زیر زانوان جونگین گذاشت
-چیکار داری میکنی سهون؟ ویلچر کو؟
سهون به چشمان معترض جونگین خیره شد.اخمی کرد و ابروهایش را درهم کشید
-فکرشم نکن الان دیگه از ویلچر استفاده کنم،میخوام خودم ببرمت اونجا
-من نمیخوام بغلم کنی هون،نگاهای بقیه اذیتت میکنه،فقط اون ویلچر رو از پشت ماشین بیرون بیار
-نمیخوام،تو چرا به حرفای من گوش نمیدی؟ خودم میبرمت
جونگین با دست راستش شانه ی سهون را کمی عقب هل داد
- برو بشین راه بیفتیم،من اینجوری نمیخوام!یا ویلچرو بیار یا بذار من خودم
-بسه جونگین!انقدر گوش کردن حرف من برات سخته؟ گفتم نه!خودم میخوام ببرمت!بفهم
سهون با لجبازی جونگین را جلو کشید و بلندش کرد.جونگین اخم کرد بود و سرش را سمت مخالف چرخانده بود.میدانست سهون عاشق دیدنش از این فاصله بود،سهون در ماشین را با پا بست و با ریموت قفلش کرد.سمت غذاخوری حرکت کرد.
چند قدمی در مغازه هم بوی غذا آدم را مست میکرد،سهون به شوخی نفس عمیقی کشید
- ازین بویی که میاد فک کنم بیش از حد بخوریم!!نه جونگین؟
جونگین جوابش را نداد.سهون خیلی بیش از حد لجباز بود،درمورد جونگین اصلا به حرف جونگین گوش نمیداد و سرخود عمل میکرد.
سهون او را روی صندلی میزی نزدیک پنجره گذاشت و خودش هم مقابلش نشست
-خب،چی بخوریم؟ مرغ سوخاریاش که مثل مال تو نمیشه،سوپشم نه...
-سهون!
صدای جونگین بقدر کافی جدی و محکم بود که سهون را مجبور کند سرش را بالا بیاورد به او خیره شود.جونگین احساس او را درک نمیکرد.برای سهون اصلا حرفها و رفتارهای دیگران مهم نبود،میخواست برای جونگین کمک باشد اما جونگین مخالفت میکرد
-بله جونگین؟!
-میشه به حرفها و نظرای منم توجه کنی؟ و یکنفره تصمیم نگیری؟
سهون دستانش را روی میز درهم قفل کرد و سمت جونگین خم شد
-تو از عشقمون میترسی؟ بخاطر بقیه؟ این تو بودی که اول عاشق شدی! نمیفهممت جونگین،مشکلت چیه؟
جونگین دستانش را روی دست های کشیده سهون گذاشت: نمیترسم هون ،از عشقمون نمیترسم،از قدرت نگاها و حرف ها یا طعنه های مردم میترسم،من اول عاشق شدم و همینطورم عاشق میمونم،من نمیخوام تو اذیت بشی،فکر میکنی من نمیدونم چقدر بخاطر من اسیب دیدی و تحمل کردی؟ یا چقدر حرفهای دیگران سختت بود؟ سهون فکر میکنی من متوجه قرمزی چشمات نمیشم؟!
YOU ARE READING
" Seven Years Of Love You Owe Me " [Complete]
Action•¬کاپل: چانبک | سکای •¬ژانر: عاشقانه | اکشن | جنایی | درام | پلیسی •¬خلاصه: تو هفت سال عاشقی به من بدهکاری هفت سال دلتنگی به من بدهکاری هفت سال بغض به من بدهکاری من هفت سال عاشقی به تو طلب کارم هفت سال دلتنگی به تو طلبکارم هفت سال بغض به تو طلبک...