5

4.7K 976 111
                                    

هیچکس توی انباری متروک مدرسه جز اون چهار پسر نبود.

کوچکترین اونها با هیجان گفت

"حدس بزنین دیروز چی فهمیدم!"

سه نفر دیگه سری به نشونه تاسف تکون دادند و یکی از اونها لب باز کرد

"بزار حدس بزنم ، زمان پریودی هیونا شی رو فهمیدی؟"

با این حرف همه خندیدند.

"نه یه چیز جالب تر ، اون پسره که عجیب غریب بود توی کلاسو یادتونه؟"

"جئون جونگ‌کوک؟"

پسر سری تکون داد

"اره همون "

بقیه با تایید کوچکترین عضو کنجکاو شدن و منتظر ادامه خبر بودند.

"وقتی رفته بودم پیش هیونا و خودمو به مریضی زده بودم بعد نیم ساعت اون پسره جئون اومد توی اتاق.
انگاری کتکی چیزی خورده بود و-"

یکی از اعضا حرفشو قطع کرد

"الان چیزی که فهمیدی اینه که اون کتک خورده احمق؟!"

"اَه نه گوش بده ، خبر اینه که هیونا شی داشت میگفت تو یه امگایی و نباید به خودت فشار بیاری و این یعنی
یه امگا مرد! جالب اینه که اون پسره هیچ بویی نمیده ولی امگا عه !"

"حالا که چی؟الان که فهمیدین یه امگا مرده میخواین چیکار کنین؟"

"سر اون امگا پسری که اول سال دیدیم چی اومد؟"

"من واسه این یکی نیستم
مگه امگاهای مرد چیکارتون کردن که اینجوری باهاشون رفتار میکنین؟"

و بعد این حرف از انبار بیرون زد.

سه پسر دیگه بهم نگاهی انداختند

"خب جه‌هوا چیکار میکنی؟"

"باید منتظر زمان مناسب باشیم هیونگ.
حالا که بکهیون قرار نیست کمکی کنه خودمون باید دست به کار بشیم..."



با صدای سوت همه اعضای تیم دو میدانی به جز
یک نفر با تمام توانشون شروع کردند به دویدن

صدای داد معلم بلند شد

"جونگ‌کوک چرا تکون نمیخوری؟"

جونگ‌کوک که انگار توی خلا بود با داد معلم به خودش اومد و شروع کرد به دویدن. 

Absolve Where stories live. Discover now