9.KT

3.2K 461 38
                                        

JungKook's Pov

ساعت پنج صبح پیامی دریافت کردم که میگفت منو تهیونگ باید برای یه جلسه ی مهم به ساختمان بیگ هیت بریم. نگاهی به تهیونگ که به آرومی کنارم خوابیده بود انداختم و تصمیم گرفتم تنهایی برم. خودشون یکاریش میکنن. اون تا ساعت دو خوابش نبرده بود. براش یادداشت گذاشتم و گفتم که کجا میرم و از خوابگاه بیرون زدم.

توقع داشتم با آدمای محدودی مواجه بشم. اما اتاق پر از آدم بود. منیجرا، استایلیستا، فیلم بردارا و بنگ شی هیوک همه بودن حتی اپریل هم حضور داشت. برام دست تکون داد و بهش لبخند زدم.

"تهیونگ کوش؟"سجین پرسید.
"خوابیده. کل شب مریض بود نمیخواستم از خواب بیدارش کنم. هرچی اینجا اتفاق افتاد رو بهش میگم."
کسی جواب نداد و من رفتم که بشینم.

"خب، پس بدون اون جلسه رو برگزار میکنیم."شی هیوک شونه ای بالا انداخت."خب میخوایم سر این بحث کنیم که باید با این اتفاق...غیر منتظره چیکار کنیم. "
"همونطور که قبل از اومدن جونگکوک داشتم میگفتم..."یکی از منیجرامون سانگسوک بلند تر از حد لازم گفت."پیشنهاد میدم کارمون رو مثل قبل ادامه بدیم. اصلا انگار اتفاقی نیوفتاده. هیچی عوض نشده. همه خوشحالن."

"چی؟این دیگه چطور نقشه ی خوبیه؟"بهش توپیدم.
"و چیزی که قبل از اومدن جونگکوک نتونستم بگم این بود که اینطوری تهیونگ آسیب میبینه."اپریل گفت.
"چطور دکتر سیکاس؟"شیهیوک گفت.

اپریل دستاشو بالا برد."این قدر درکش سخته که اون بارداره؟ما به این نمیگیم یه 'موقعیت'. میدونم که شماها با این کنار نمیاید ولی همینیه که هست. تهیونگ بارداره. شما مثلا از یه زن باردار انتظار دارید بره و همچین برنامه ی دیوانه کننده ای که بهم نشون دادید رو انجام بده؟ اون مریضه. اون خستس. اون قراره از یه زندگی دیگه هم مراقبت کنه. و بهتونم گفتم که چقدر خطرناکه. اگه بخواد این روتین سخت رو در این سطح انجام بده آسیب میبینه."

واقعا مقاومت کردم که از جام بلند نشم و نرم با اپریل بزنم قدش."اون درست میگه. ما باید کاری که برای تهیونگ خوبه بکنیم و اون کار استراحت کردنه."
"دقیقا."اپریل موافقت کرد.

سانگسوک خندید."دکتر سیکاس قطعا نمیدونید زندگی یه آیدول دست خودش نیست. اینکه برنامه هاش رو انجام بده یا نه به انتخاب اون بستگی نداره، مجبوره انجامشون بده."
"مضحکه، معلومه که میتونه اون یه انسانه."اپریل بهش پرید
"و یه قرارداد."سانگسوک اضافه کرد.

شی هیوک بلند شد تا ساکتشون کنه."کافیه، معلومه که تهیونگ میتونه به برنامه کاریش ادامه نده. ولی این کار دردسرای زیادی داره و ما باید این رو به عنوان آخرین راهمون انتخاب کنیم. بنظرم بهتره کارش رو ادامه بده و ما هم حواسمون بهش هست که چطور پیش میره."

"چی باعث میشه که از این فعالیتا بکشینش بیرون؟ شرط میبندم سر وقتشم این کارو نمیکنید."من گفتم.
"جونگکوک این به تو ربطی نداره."
"پس چرا گفتید بیام؟"

"خب پس نظر هممون همینه. جلسه تمومه. ممنون از همگی که اومدن."
همه از جاشون بلند شدن صندلی هاشون رو به جای اولیه برگردوندن و رفتن بیرون. من و اپریل رو توی اتاق جلسه تنها گذاشتن.
"باورم نمیشه این کارو کردن."اون گفت.
"طوریش نمیشه؟"من پرسیدم.
"امیدوارم."

_______________

بعله اینم از دیوثای پررو-_-
ممنون که شرط رو رسوندین^-^
قسمت بعد به زودی تا آخر شب*-*

Plot Twist || Persian TranslationWhere stories live. Discover now