25 & 26.KT

2.4K 384 39
                                        

Jungkook's Pov~

تمرینات پایانی برای تورمون خیلی فشرده بود. همه ی کارکنان برای تماشا داخل استادیوی رقص جمع شده بودن، اما بین خودشون داشتن راجع به جایگزینی اپریل با کسی که کمترین توجه رو جلب کنه حرف میزدن. اون بدون هیچ دلیل ول کرده و رفته بود. هر وقت بهش فکر میکردم عصبانی میشدم. ساعت ها خونده و رقصیده بودیم و از اونجایی که یه مشت آدم اونجا بود حسابی عرق کرده بودیم. تهیونگ دوباره سکسکش گرفته و بخاطر دلیل نامشخصی امروز بلندتر بودن. به یه سمت پریدم و باعث شدم حرکت رقص خراب بشه و جیمین بیوفته. همه دور جیمین جمع شدن و بهم گفتن باید بیشتر مراقب باشم اما من دیگه نمیتونستم تحمل کنم.

فریاد زدم."خفه شید."اعضا و کارکنا ساکت شدن. حتی سکسکه ی تهیونگ هم متوقف شد. همه با تعجب نگاهم میکردن، منتظر بودن ادامه بدم. الان چیزی به ذهنم نمیرسید، پس راهم رو کشیدم و از اتاق بیرون رفتم.

وقتی از اتاق خارج شدم به دیوار تکیه زدم و به پایین لیز خوردم و نشستم. صورت خیس از عرقم رو با لباسم پاک کردم و چشمام رو بستم. صدای باز شدن در و بسته شدنش به گوش رسید، و یکی کنارم نشست. از مدت زمانی که طول کشید تا بشینه فهمیدم تهیونگه.

زمزمه کردم."ببخشید، کنترلم رو از دست دادم."چشمام رو باز کردم.

"مشکلی نیست، اونجا خیلی آشوب بود."

ساکت نشست تا من چیزی بگم.

"الان همه چی پرآشوبه."گفتم."باید توری رو برگزار کنیم که تا همین چند وقت پیش هیچ کس ازش خبر نداشت، قراره توی اولین اجرامون کام اوت کنیم و بگیم تو بارداری، توی این وضعیت که تا چند ماه دیگه باید زایمان کنی اپریل ول کرده رفته."

"میدونم."تهیونگ گفت."منم وحشت کردم."

"معلومه که وحشت کردی، کسی که باید وحشت کنه تویی نه من. من باید ازت حمایت کنم اما تو اومدی داری آرومم میکنی."

تهیونگ با این که دستم خیس عرق بود گرفتتش."جونگکوکی، همه ی این اتفاقات برای تو هم سخته. و تو هم حقته که یکم آروم بشی چون هشت ماهه داری من رو آروم میکنی."

سرم رو بوسید، خیلی آروم تر شدم.

گفت."همه چی درست میشه، قولت میدم. فقط ایمان(faith) داشته باش که همه چی درست میشه."

لبخندی زدم."مطمئنم. به هرحال، داشتم فکر میکردم که...قراره چی صدامون کنه؟"

تهیونگ سرش رو کج کرد."هم؟"

"بچه قراره چی صدامون بزنه؟ اگه هر دومون ددی یا دَد باشیم خیلی گیج کنندس. اول با خودم فکر کردم یکیمون میتونه پدر باشه اما این دیگه خیلی رسمیه، تو چی فکر میکنی؟"

سرش رو به آرومی تکون داد و چشماش رو فشرد."یکی از ما میتونه پاپا باشه."

گفتم."پاپا، کیوته."ولی امیدوارم خودش این اسم رو انتخاب کنه، چون من علاقه ای بهش نداشتم.

Plot Twist || Persian TranslationWhere stories live. Discover now