12.KT

2.9K 437 42
                                        

Taehyung's Pov

یه روز وقتی که دوباره اعضا خونه نبودن یه اَپ پیگیری بارداری رو دانلود کردم. وقتی که به صفحه زل زده بودم و میدیدم که گفته بچم چهارده هفتشه و الان به اندازه ی یه لیموئه ضربه ای به در خورد. ساعت رو چک کردم دیدم فقط نیم ساعته که رفتن. با احتیاط از تخت بیرون اومدم به سمت در رفتم و بازش کردم. وقتی اپریل رو اونجا دیدم حسابی متعجب شدم.

"سلام اپریل."گفتم."اینجا چیکار میکنی؟"

لبخندی زد."من دیگه اینجا زندگی میکنم."

چشمام از حدقه بیرون زد."چی؟واقعا؟"

"از یه جلسه ی دیگه ی کمپانی اومدم."چشماش رو تاب داد."اونا تصمیم گرفتن الان که اولین دوره و این موقعیت همونطور که دوست دارن بهش بگن رو گذروندی. انگار که باید اینجا بمونم، یه دکتر آماده باش مخصوص خود خودت."

بدون فکر محکم بغلش کردم. اپریل توی این یک ماه و نیم که در کنارم بود برام معنای زیادی پیدا کرده. این که همیشه و هر وقت که شد دلم میخواست صداش بزنم و بگم چه احساسی دارم و اون دوباره بهم اطمینان بده که همه چی درسته. مخصوصا الان که خیلی چیزا رو داشتم تحمل میکردم و نمیتونستم فقط با جونگکوک، جیمین یا بقیه حرف بزنم.

"معرکس."ازش جدا شدم و گفتم. گونه هاش سرخ شدن و نگاهش رو به زمین داد."اما...بقیه ی مریضات چی؟"

"اونارو به یه فرد مناسب سپردم. حالشون خوبه."شانه بالا انداخت و گفت.

"امیدوارم که بیگ هیت خیلی پول بهت بده."

بیشتر از قبل خجالت کشید."شاید تو اینو بگی. اما اونا لازم نیست که این کار رو بکنن. چون من از انجام این کار همراه با تو خوشحالم."

دوباره بغلش کردم."ممنون اپریل. تو بهترینی. خب کجا میمونی؟ اعضا رفتن یه اتاق دیگه؟"

سرش رو تکون داد."یونگی به اتاق جیمین و هوسوک رفته و نامجونم میره اتاق جین. اتاق منم میشه اتاق قدیمی تو و نامجون."

خندیدم."پس خداروشکر اونا گذاشتن اعضایی که باهمن رسما برن تو یه اتاق."

متوجه شدم از اول جلوی در رو گرفتم. روی تخت نشستم و اونم نشست.

اون گفت:"ببخشید که فضولی میکنم اما خیلی عجیبه که همه ی اعضاتون باهم توی رابطن البته به جز هوسوک."

"آره، این اتفاقیه که وقتی تنها استریت گروهی میوفته."باعث شد بخنده."اون یه دوست دختر داره و خب خواهر منم میشه. اما میدونی که کمپانی چطوریه. اصلا نمیذارن اونو ببینه. میگن که رابطه باعث حواس پرتیه. اما خب نمیتونم جلوی بقیمون رو بگیرن."

اپریل ابروشو بالا انداخت."تو خواهر داری؟"

"آره، اون دو سال از من بزرگتره. اسمش توریه. جالبیش اینجاست که قبلا با جین قرار میذاشته."

Plot Twist || Persian TranslationWhere stories live. Discover now