۱۲)من...من اصلا گی نیستم

594 150 71
                                    

میتونید این پارت رو با آهنگ You're somebody else از Flora Cash گوش بدید.

ووت هم فراموش‌نشه🧡








****



نفسش رو با حرص بیرون داد و به سقف خیره شد.گیج بود،گیج تر از هروقت دیگه ای.زین به لیام اعتماد کرده بود مگه نه؟ پس باید با خودش حرف میزد!

شاید منظور آلیسیا یه لیامِ دیگه بود هاه؟ یا شایدم،چمیدونم شاید آلیسیا دروغ گفته بود!

از جاش بلند شد و نگاهی به ساعت که هفت صبح رو نشون میداد انداخت،هنوز نخوابیده بود و همچنان هم خوابش نمیومد

شوکی که بهش وارد شده بود روی سیستم عصبی بدنش تاثیر گذاشته بود و اونقدر ذهنش درگیر بود که خوابش‌نمیبرد.

دوتا دستش رو روی صورتش گذاشت و با نوک انگشت هاش چشم هاش که میسوخت رو ماساژ داد.

باید با لیام حرف میزد،اون به آلیسیا اعتماد نداشت ولی‌به لیام که داشت مگه نه؟

از دیشب تا الان فکر کرده بود، خروجش از مهمونی کار احمقانه ای بود،نباید لیام رو ترک میکرد اون هم بعد از بوسه ای که داشتن.

با فکر به بوسه‌شون دلپیچه ی عجیبی بهش دست داد، به سمت آینه رفت و به خودش خیره شد. زین توی زندگیش رابطه ی جدی‌ای نداشت! رابطه هاش معمولا توی مهمونی هایی بود که با بردلی میرفت.آخرین رابطه ی جنسیش‌هم برمیگشت به زمانی که از دانشگاه فارق التحصیل شده بود.

هیچکدوم از رابطه هاش همچین‌حسی‌رو بهش‌ نمیدادن. ولی یه لمس ساده از طرف لیام کافی بود تا همه ی وجودش پر شه از یه حس‌عجیب و غریبی‌که برای زین آشنا نبود.

بین این همه ندونستن هایی که بینشون گیر افتاده بود، یه چیزی براش واضح شده بود! اون هم این بود که از اون پسر خوشش میومد.

میدونست که لیام هم این حس رو نسبت بهش داره ولی تا میخواست یک ذره بابتش اطمینان پیدا کنه یاد حرف های آلیسیا می افتاد.
اگر حق با اون دختر بود چی؟

از اتاقش خارج شد و به سمت آشپزخونه رفت.تریشیا و دخترا دوروز دیگه قرار بود برگردن، پس فعلا خونه در اختیار زین بود.
موبایلش رو به اسپیکر سبز رنگش که روی اپن بود وصل کرد و آهنگی رو پلی کرد.

قهوه ساز رو به برق زد و روی صندلی آشپزخونه نشست و وارد صفحه ی اینستاگرامش شد.
دیشب بعد از پیامش به لیام،اون پسر دیگه باهاش تماسی‌نگرفت. لیام به خوبی میدونست وقتی کسی نیاز داره تنها باشه،فقط باید تنهاش بزاره.

Eyes Off You [Z/M]Onde histórias criam vida. Descubra agora