𝐭𝐡𝐢𝐞𝐟_𝐩2

778 167 20
                                    

بخاطر کم خوابی دیشبش شدیدا احساس خستگی میکرد ولی خب باید خودش رو سر پا نگه میداشت پس سمت اشپزخونه شرکت رفت و یه قهوه فوری برای خودش درست کرد

بعد از قهوه احساس بهتری داشت به دفترش برگشت و سعی کرد روی کارش تمرکز کنه و تا حدودی هم موفق بود که با زنگ خوردن تلفن دفترش دست از کار برداشت و تلفن رو جواب داد:

بفرمایید...

صدا شروع به صبحت کرد:

اممم...اقای بیون میتونید چند لحظه به دفتر من تشریف بیارید تو چندتا از حساب ها مشکل میبینم

با شنیدن صدای شیطون دوست پسرش به خنده افتاد و با همون لحن خندون جواب داد:

البته...

تلفن رو قطع کرد و بعد از چک کردن خودش تو اینه به سمت اتاق وارث بعدی شرکت راه افتاد بعد از چند تقه و شنیدن تایید ورودش رفت داخل اتاق :

خب جناب اوه سهون امری داشتید...؟

با شیطنت و لبخند حرفشو زد و دستش رو روی لبه های کت رسمیش نگه داشت

سهون با لذت و شیفته به دوست پسر شیطونش خیره شد و همونطور که به طرز جذابی رو صندلی چرمش پشت میز کارش لم داده بود به بک اشاره کرد تا بهش نزدیک تر شه

بک قدم های کوچیک هرچند شیطون ولی خجالتی بر میداشت وقتی به پشت میز دقیقا بغل دست سهون رسید سهون دستش رو دراز کرد و اون رو روی پاهاش کشید

سرش رو داخل گردن بک برد و با لذت عطر بدن بک رو ک بوی سکسی  داشت  نفس کشید

با این‌حرکت یهویی بک هینی کشید :

هییی... چیکار میکنی یکی میبینه یه وقت....!

همونطور که مست عطر بدن دوست پسره سکسیش بود زمزمه کرد:

هیچ کس بدون اجازه حق وارد شدن به اتاق منو نداره نترس حواسم هست

با زمزمه های سهون تو گردنش مورمورش شد و سرش رو عقب کشید :

چه خبر اقای اوه سهون ...چه کاری داشتی که منو صدا زدی؟

سهون ک از عقب کشیدن بک ناراحت بود اخمی کرد سرش رو بالا گرفت و زل زد به چشمهای پسری که رو پاش بود:

هیچی..فقط دلم تنگ شده بود ..و واقعیتش از دیشب یکم خمار بودم گفتم بیای ببینمت یکم از اون حس و حال در بیام ولی انگار اوضام بدتر شد....

حرفش رو با نیشخند و بی حیایی و البته تنه وار زد

بک که توقع نداشت سهون اون اتفاق رو به روش بیاره تعجب کرد از لحن سهون دلخوری رو میشد حس کرد و همینطور حرص رو ولی خب اینطور نبود که بک از قصد به خواهرش بگه بیاد وسط معاشقه مزاحمشون بشه پس دلیلی نداشت که سهون بخواد تنه بزنه و همینطور یکمم خجالت کشید از اینهمه بی حیایی دوست پسرش

ThiefWhere stories live. Discover now